کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیرنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیرنگ
لغتنامه دهخدا
سیرنگ . [ رَ ] (اِ) پرنده ای است که آن را سیمرغ و عنقا خوانند. (از برهان ). سیمرغ . (آنندراج ). سیمرغ زیرا که سی رنگ دارد. (فرهنگ رشیدی ) : همه عالم ز فتوح تو نگارین گشته همچو آکنده به صد رنگ نگارین سیرنگ . فرخی .جز خیالی ندیدم از رخ توجز حکایت ندیدم...
-
جستوجو در متن
-
وکیل دریا
لغتنامه دهخدا
وکیل دریا. [ وَ ل ِ دَرْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرغی است افسانه ای که آن را طیطو هم گویند. سیمرغ دریا. در کلیله چ 1 قریب ص 102، 103 و چ مینوی ص 110 وکیل دریا آمده و در همان داستان از او به سیمرغ تعبیر شده است . در کلیله ٔ عربی ابن مقفع چ مرصفی چ ...
-
سد
لغتنامه دهخدا
سد. [ س َ ] (عدد، ص ، اِ) صد. عدد یکصد. عدد بعد از 99 : ای آنکه من از عشق تو اندر جگر خویش آتشکده دارم سد و بر هر مژه ای ژی . رودکی .فری زآن زلف مشکینش چو زنجیرفتاده سدهزاران کلج بر کلج . شاکر بخاری .به نیم گرده بروبی بریش بیست کنشت بسد کلیچه سبال تو...
-
همه
لغتنامه دهخدا
همه . [ هََ م َ / م ِ ] (ضمیر مبهم ، ص ، ق ) برای احاطه ٔ افراد و شمول اجزا می آید و جمع کردن آن با یای وحدت غرابتی دارد، چنانکه سعدی گوید : همه تخت و ملکی پذیرد زوال .(از غیاث ).یکی از موارد استعمال لفظ همه در معنی «هر» و شاهد منقول از سعدی از این م...
-
آکنده
لغتنامه دهخدا
آکنده . [ ک َ دَ / دِ ] (ن مف ) پُر. انباشته . مملو. ممتلی . مکتنز. مشحون . مُختزَن : بایوان یکی گنج بودش [ فرنگیس را ] نهان نبد زآن کسی آگه اندر جهان یکی گنج آکنده دینار بودگهر بود و یاقوت بسیار بود. فردوسی .بفرمای تا اسب و زین آورندکمان و کمند گزین...
-
نوآیین
لغتنامه دهخدا
نوآیین . [ ن َ / نُو آ ] (ص مرکب ) زیبا. آراسته . (جهانگیری ) (رشیدی ) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به آئین . (فرهنگ فارسی معین ). نوآئین : نوروز جهان چون بت نوآئین از لاله همه کوه بسته آذین . کسائی .به پیشش بتان نوآئین به پای ...
-
نگارین
لغتنامه دهخدا
نگارین . [ ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به نگار. (آنندراج ). || زیبا چون نگار. چون بت . (یادداشت مؤلف ). آراسته . شاداب و خوش آب ورنگ : به خبر دادن نوروز نگارین سوی میرسیصدوشست شبانروز همی تاخت به راه . فرخی .به برگ سبز چنان شادمانه بود درخت که من به روی ن...
-
سیمرغ
لغتنامه دهخدا
سیمرغ . [ م ُ ] (اِخ ) جانوری است مشهور و سیمرغ از آن گویند که هر لون که در پر هر یک مرغ میباشد، همه در پرهای او موجوداست و بعضی گویند که بغیر همین اسم فرضی وجود ندارد. (غیاث ). عنقا را گویند و آن پرنده ای بوده است که زال پدر رستم را پرورده و بزرگ کر...
-
خیال
لغتنامه دهخدا
خیال . [ خ َ ] (ع اِ) پندار. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). وهم . (ناظم الاطباء). ظن . (یادداشت مؤلف ). پندار و گمان . (از آنندراج ) : زنخدانی چون سیم وبر او از شبه خالی دلم برد و مرا کرد ز اندیشه خیالی . فرخی .ا...
-
رنگ
لغتنامه دهخدا
رنگ . [ رَ ] (اِ) لون . (برهان قاطع). اثر نور که بر ظاهر اجسام نمایشهای مختلف می دهد، بعربی لون گویند. (فرهنگ نظام ). لون یعنی اثر مخصوصی که در چشم از انعکاس اشعه ٔ نور در روی اجسام پدید آید. (ناظم الاطباء). آرنگ . گون . گونه . (برهان قاطع). صِبْغ. (...