کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیرمو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیرمو
لغتنامه دهخدا
سیرمو. (اِ مرکب ) موسیر و سیر کوهی . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ).
-
جستوجو در متن
-
اسقوردیون
لغتنامه دهخدا
اسقوردیون . [ اُ ] (معرب ، اِ) سیر دشتی . (نزهة القلوب ) (مؤید الفضلاء). بلغت رومی و بعضی گویند بیونانی دوائی است که آنرا بشیرازی سیرمو گویند. و آن سیر صحرائی است و بعربی ثوم الحیه خوانند و بعضی گویند عنصل کوچک است و از جمله ٔ اجزای تریاک فاروق باشد...