کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیرابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیرابی
لغتنامه دهخدا
سیرابی . (اِ مرکب ) شکنبه . بزرگترین قسمت معده ٔ نشخوارکنندگان . سیرآبی .
-
واژههای مشابه
-
سیرآبی
لغتنامه دهخدا
سیرآبی . (حامص مرکب ) سیرآب بودن . در نهایت سیرآب شدن . ری . (ترجمان القرآن ). طراوت و تازگی : چو آب از اعتدال افزون نهد گام ز سیرآبی بفرق آرد سرانجام . نظامی .سیرآبی سبزه های نوخیزاز لؤلؤ تر زمردانگیز. نظامی .منتهای کمال نقصانست گل بریزد بوقت سیرآ...
-
سیرابی فروش
لغتنامه دهخدا
سیرابی فروش . [ ف ُ ] (نف مرکب ) شکنبه فروش . کیپافروش .
-
واژههای همآوا
-
سیرآبی
لغتنامه دهخدا
سیرآبی . (حامص مرکب ) سیرآب بودن . در نهایت سیرآب شدن . ری . (ترجمان القرآن ). طراوت و تازگی : چو آب از اعتدال افزون نهد گام ز سیرآبی بفرق آرد سرانجام . نظامی .سیرآبی سبزه های نوخیزاز لؤلؤ تر زمردانگیز. نظامی .منتهای کمال نقصانست گل بریزد بوقت سیرآ...
-
جستوجو در متن
-
امآد
لغتنامه دهخدا
امآد. [ اِم ْ ] (ع مص ) نرم و نازک گردانیدن سیرآبی گیاه را. (منتهی الارب ). تر و تازه و نازک کردن سیرآبی گیاه را. (از اقرب الموارد).
-
جغل مغل
لغتنامه دهخدا
جغل مغل . [ ] (اِ مرکب ) شکمبه . سیرابی . (دزی ).
-
شربة
لغتنامه دهخدا
شربة. [ ش ُ / ش ِب َ ] (ع اِ) سرخی روی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || مقدار سیرابی از آب . (منتهی الارب ). مقدار سیرابی از آب ، چون حسوة. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شَربَة شود.
-
ادهیمام
لغتنامه دهخدا
ادهیمام . [ اِ] (ع مص ) سیاه گون گردیدن . (منتهی الارب ). سیاه شدن روضة. (تاج المصادر بیهقی ). سیاه نمودن کشت و گیاه از غایت سیرابی . سیاه نمودن نبات از سیرابی . (زوزنی ).
-
رواث
لغتنامه دهخدا
رواث . [ رَوْ وا ](ع ص ، اِ) شکنبه پز. سیرابی فروش . (یادداشت مؤلف ).
-
حبب
لغتنامه دهخدا
حبب . [ ح ِ ب َ ] (ع اِ) سیرابی و رونق دندان که به شیشه ماند. (منتهی الارب ). تازگی دندان . (مهذب الاسماء).
-
ری
لغتنامه دهخدا
ری . [ رَی ی / ری ی ] (ع اِمص ) سیرابی و تازگی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سیرابی و آب داری . (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 54). رجوع به ری ّ شود. || (اِ) ج ِ رَأی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به رأی شود.
-
تقنح
لغتنامه دهخدا
تقنح . [ ت َ ق َن ْ ن ُ ] (ع مص ) واگذاشتن آب را بعد از سیرابی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سر برداشتن از آب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کم از سیرابی خوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).