کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیرآب کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیرآب کردن
لغتنامه دهخدا
سیرآب کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آب دادن . رفع عطش کردن . فرونشاندن تشنگی را. (ناظم الاطباء). آب نهایت دادن . تشنگی را کاملاً برطرف کردن : ابری بیامد و آن کشت را سیرآب کرد چون بدو رسیدی . (قصص الانبیاء ص 131).سیرآب کن بهار خندان رافریادرس نیازمندان...
-
واژههای مشابه
-
سیراب
لغتنامه دهخدا
سیراب . (اِخ ) دهی است جزء دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین . دارای 480 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ کلنجین . محصول آنجا غلات ، سیب زمینی ، قلمستان . شغل اهالی زراعت ، قالی وجاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
ولی سیراب
لغتنامه دهخدا
ولی سیراب . [ وَ ](اِخ ) دهی است از دهستان سُلگی شهرستان نهاوند. سکنه ٔ آن 370 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
جستوجو در متن
-
سقایت کردن
لغتنامه دهخدا
سقایت کردن . [ س ِ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آب دادن کسی را. سیراب کردن کسی را.
-
احصاء
لغتنامه دهخدا
احصاء. [ اِ ] (ع مص ) شمردن . تعدید. شماره کردن . بشمردن . || نگاه داشتن . حفظ کردن . ضبط کردن . حفظ. وقایه . || دریافتن . (منتهی الارب ). || نوشتن . || دانستن . || توانستن . || سیراب کردن . (تاج المصادر). سیراب گردانیدن . (منتهی الارب ).
-
ثأثاءة
لغتنامه دهخدا
ثأثاءة. [ ث َءْث َ ءَ ] (ع مص ) فرونشاندن آتش را. || خواندن تکه را. || دفع کردن از کسی . بازداشتن کسی را از کسی . || دور کردن از جای . بدورداشتن . || فروخوردن غضب . || سخن ثاناک گفتن . || سیراب کردن شتران . || تشنه کردن شتران . (از اضداد است ). || س...
-
آبیاری
لغتنامه دهخدا
آبیاری .[ آب ْ ] (حامص مرکب ) کار آبیار. سقایت : به آبیاری دولت بباغ نصرت شاه بسال فتح گل خارمند شد بویا. خوندمیر مورخ .- آبیاری کردن ؛ آب دادن . مشروب کردن . آب پاشی کردن . آب زدن . سیرآب کردن .
-
ارواء
لغتنامه دهخدا
ارواء. [ اِرْ ] (ع مص ) سیراب کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). ترویه . || روان کردن . (غیاث اللغات ). || بروایت شعر داشتن . بر روایت شعر داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ).
-
ساآله
لغتنامه دهخدا
ساآله . [ ل ِ ] (اِخ ) زاله . ساآله ساکسون رودخانه ای است در آلمان که از کوه فیختلگبرگ در باویر سرچشمه میگیرد و پس از سیراب کردن نواحی هوف سالفلد، رودواشتاد ، اینا ، نومبورگ ، بطرف اونستروت میرود و پس از سیراب کردن مرسبورگ ، الستربلانش ، لیپزیک ، هال...
-
انصاح
لغتنامه دهخدا
انصاح . [ اِ ] (ع مص ) آب سیر خورانیدن شتران را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سیراب کردن شتران را. (از اقرب الموارد).
-
نصح
لغتنامه دهخدا
نصح . [ ن َ ] (ع مص ) جامه دوختن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة). نُصح . (متن اللغة). || صافی شدن . (از المنجد). || خالص شدن . نُصوح . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || خالص کردن توبه را از شوائب عزم بر رجوع به آن ...
-
ابضاع
لغتنامه دهخدا
ابضاع . [ اِ ] (ع مص ) بستوه آمدن . || بشوهر دادن زن را. || بضاعت ساختن . چیزی را سرمایه کردن . || سیراب کردن . || رسول را جواب شافی گفتن . || بیان شافی کردن . هویدا کردن کلام . || بضاعت دادن . آخریان فرادادن . (تاج المصادر بیهقی ). چیزی به سرمایه دا...
-
غبق
لغتنامه دهخدا
غبق . [ غ َ ] (ع مص ) شراب شبانگاهی خوردن وخورانیدن . (منتهی الارب ). || سیراب کردن یا دوشیدن شتر و گوسفند به شامگاه . (اقرب الموارد).