کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیج
لغتنامه دهخدا
سیج . (اِ) رنج . محنت . مشقت . (برهان ) (آنندراج ).
-
سیج
لغتنامه دهخدا
سیج . (اِخ ) دهی است از دهستان چولائی بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. دارای 542 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آنجاغلات و بنشن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
سیج
لغتنامه دهخدا
سیج . (اِخ ) دهی است جزء دهستان مرکز بخش آستارا شهرستان اردبیل . دارای 211 تن سکنه . آب آن از رودخانه و چشمه . محصول آن غلات ، تهیه ٔ زغال . شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
سیج
لغتنامه دهخدا
سیج . [ س َ ] (اِ) مویز است که انگور خشک شده باشد. (برهان ) (آنندراج ). مویز. (فرهنگ رشیدی ).
-
جستوجو در متن
-
سیچیدن
لغتنامه دهخدا
سیچیدن . [ دَ ] (مص )(از: سیچ ، سیج + یدن ، پسوند مصدری ) پهلوی «سچیدن » استاد هنینگ پس از ذکر «پسیچیدن » و ارتباط آن با سغدی «پتس یچ - پتسچ از پتی ساچایا» گوید: لازم است یادآور شویم «سیچیدن » از تحلیل غلط تلفظ خطای بسیچ «بیسچ » ناشی شده و در حقیقت و...