کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیاهه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیاهه
لغتنامه دهخدا
سیاهه . [هََ / هَِ ] (اِ) تفصیل رخوت و اسباب و اسامی مردم و کتاب و امثال آن . (برهان ). نوعی از دفتر و حساب و آنرا روزنامه نیز گویند و در آن تفصیل اسباب خانه و رخوت و لباس باشد نویسند. به اصطلاح متصدیان دفتر مسوده روزنامچه که آمدنی نقود یا اجناس هر ر...
-
جستوجو در متن
-
پشه نامه
لغتنامه دهخدا
پشه نامه . [ پ َ ش َ / ش ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) سیاهه و ریز تمام جهیز عروس که به امضای داماد رسانند و به کسان عروس دهند. صورت و سیاهه ٔ اسباب و جهاز زن که بخانه ٔ شوی آرد.
-
حجوة
لغتنامه دهخدا
حجوة. [ح َ وَ ] (ع اِ) سیاهه ٔ چشم . (مهذب الاسماء). || (ص ) مردی که دارای بخل باشد. (ناظم الاطباء).
-
حداق
لغتنامه دهخدا
حداق . [ ح ِ ] (ع اِ) ج ِ حدقة. (منتهی الارب ). سیاهه های چشم . دیده های چشم .
-
لیست
لغتنامه دهخدا
لیست . (فرانسوی ، اِ) جریده . سیاهه . دفتر. قائمه .- لیست حقوق ؛ صورتی متضمن نام گیرندگان حقوق .
-
صورت حساب
لغتنامه دهخدا
صورت حساب . [ رَ ت ِ ح ِ / رَ ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ورقه ای که حساب کسی را در آن نویسند. کاغذی یا طوماری که ارقام بدهکاری و بستانکاری در آن ثبت شده . سیاهه .
-
قبل
لغتنامه دهخدا
قبل . [ ق َ ب َ ] (ع مص ) کج شدن چشم و بر بینی آمدن سیاهه ٔ چشم . (منتهی الارب )(آنندراج ). پیش آمدگی سیاهه ٔ چشم بر بینی . (منتهی الارب ). یا قبل مانند حول است که کجی چشم باشد یا آن بهتر از حول است یا برآمدگی سیاهه ٔ چشم یکی بر دیگری وبودن سیاهه ٔ چ...
-
ادعج
لغتنامه دهخدا
ادعج . [ اَ ع َ ] (ع ص ) سیاه . || رجل ادعج ؛ مرد سیاه چشم . سیاه چشم سخت سیاه . (مهذب الاسماء). آنک سیاهه ٔ چشمش سخت سیاه بود. (تاج المصادر بیهقی ). || سیاه گونه .
-
حول
لغتنامه دهخدا
حول . [ ح َ وَ ] (ع اِ) حایل میان دو چیز. (منتهی الارب ). || (مص ) احول شدن چشم . (منتهی الارب ). کج بین شدن . (غیاث ). لوچ شدن . دوبین شدن . || بودن سپیدی در دنباله چشم و سیاهی در کنج آن یا بودن چشم برابر بینی یا بودن سیاهه سوی دنباله یا بودن چشم بط...
-
صورت برداشتن
لغتنامه دهخدا
صورت برداشتن . [ رَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) طرح برداشتن . (آنندراج ). تصویر برداشتن . عکس گرفتن : قضا ز پایه ٔ قدر تو صورتی برداشت زمانه نام نهادش سپهر کیوانی . حاج محمدخان قدسی (از آنندراج ).|| سیاهه کردن اسباب و اثاثه را. ثبت کردن اثاثه و دیگر چیزی را...
-
غفاة
لغتنامه دهخدا
غفاة. [ غ ُ ] (ع اِ) صاحب منتهی الارب گوید:غفاة بالضم سپیدی که بر سیاهه ٔ چشم برآید. و در تاج العروس و فرهنگهای معتبر دیگر دیده نشد و ظاهراً غفاة غلط چاپی است و صحیح آن غفاءة است که در فرهنگها به معنی «سفیدی در حدقه » آمده . رجوع به غفاءة شود.
-
ابرج
لغتنامه دهخدا
ابرج . [ اَ رَ ] (ع ص ) نیکوچشم . (مهذب الاسماء). نیکو و فراخ چشم . بزرگ و خوش چشم . که چشم دارد سپیدی آن سخت سپید و سیاهی سخت سیاه . آنکه سپیده ٔ چشمش بزرگ بود و سیاهه نیکو. (مصادر زوزنی ). مؤنث : بَرْجاء.
-
احورار
لغتنامه دهخدا
احورار. [ اِ وِ ] (ع مص ) سخت سپید گردیدن . سپید شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || احور گردیدن . سیاه چشم شدن . (تاج المصادر بیهقی ).- احورار عین ؛ حوراء گردیدن چشم . سخت سفید و سخت سیاه شدن سپیدی و سیاهی چشم . سیاهه ٔ چشم سخت سیاه و سپیده ٔ آن سخت سپی...
-
اخلاص
لغتنامه دهخدا
اخلاص . [ اِ ] (اِخ ) (سوره ٔ...) صدودوازدهمین سوره ٔ قرآن ، مکیّه و بقولی مدنیه و آن چهار آیت است ، پس از تبت و پیش از فَلَق . سوره ٔ قل هواللّه احد : مدیح او شعرا را چو سورةالاخلاص سرای او ادبا را چو کعبةالاسلام . فرخی .چون کودک دبستان اخلاص و فاتح...