کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیاف
لغتنامه دهخدا
سیاف . [ س َی ْ یا ] (ع ص ) شمشیرگر. شمشیرزن . (ناظم الاطباء). شمشیرزن . (غیاث اللغات ). شمشیردار. (دهار) (مهذب الاسماء). شمشیرگر. صاحب تیغ. (منتهی الارب ). || شمشیرفروش . (مهذب الاسماء). || قاتل . جلاد. خونریز. (غیاث ) (آنندراج ). دژخیم . میرغضب : و...
-
جستوجو در متن
-
گردن شکن
لغتنامه دهخدا
گردن شکن . [ گ َ دَ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) اطلاق آن بر سیّاف و غیرسیّاف نیز آمده . (آنندراج ).
-
شمشیرگر
لغتنامه دهخدا
شمشیرگر. [ ش ِ / ش َ گ َ ] (ص مرکب ) کسی که شغل و کار او ساختن شمشیر است . (ناظم الاطباء). شمشیرساز. سیاف . طباع . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شمشیرساز شود.
-
سیافة
لغتنامه دهخدا
سیافة.[ س َی ْ یا ف َ ] (ع اِ) ج ِ سیاف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کسانی که قلعه ٔ ایشان شمشیر ایشان است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
میرغضب
لغتنامه دهخدا
میرغضب . [ ع َ ض َ] (اِ مرکب ) جلاد. سیاف . دژخیم . روزبان . دژخی : مثل میرغضب ؛ سخت بی رحم و قسی القلب . (از یادداشت مؤلف ).
-
شمشیردار
لغتنامه دهخدا
شمشیردار. [ ش ِ / ش َ ] (نف مرکب ) دارنده ٔتیغ. (فرهنگ لغات ولف ). سائف . سیاف . (دهار). سپاهیی که به شمشیر مسلح باشد. در برابر نیزه دار و گرزدار و جز اینها. || نگاهدارنده ٔ شمشیر. مأمورحمل و نگاهداری شمشیر : در دستگاه سلطنت غلامی که وی را قماش گفتن...
-
گردن زن
لغتنامه دهخدا
گردن زن . [ گ َ دَ زَ ] (نف مرکب ) سیاف که در عرف حال جلاد گویند. (آنندراج ) : خاک همان خصم قوی گردن است چرخ همان ظالم گردن زن است . نظامی .چنان زد که از تیغ گردن زنش سر دشمن افتاددر دامنش . نظامی .تو نیز ار نهی بار گردن ز دوش ز گردن زنان برنیاری خرو...
-
جلاد
لغتنامه دهخدا
جلاد. [ ج َل ْ لا ] (ع ص ) تازیانه زن . (منتهی الارب ). سیاف . (ناظم الاطباء). دره زن . (از آنندراج ). آنکه حدود را بر پا کند. دژخیم . میرغضب : بدل ربودن جلاد و شاطری ای مه ببوسه دادن جان پدر بس اژکهنی . شاکر بخاری .اگر چه هر دو خونریزند لیکن هم از ج...
-
سیف
لغتنامه دهخدا
سیف . [ س َ ] (ع مص ) شمشیر زدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). بشمشیر کسی را زدن . (آنندراج ) : به آداب سیف و سنان مرتاض گشته . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || شکافته شدن . (از منتهی الارب ): سافت یده ؛ شکافته شد دست او و ریشه گرف...
-
یحیی
لغتنامه دهخدا
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب ، از بزرگان طالبیان در روزگار موسی الهادی و هارون الرشید بود. امام جعفر صادق او را در مدینه تربیت کرد و او در فقه و حدیث تبحر یافت . بسیاری از مردم مکه و مدینه و یمن و مصر و مغرب دع...
-
سمنون
لغتنامه دهخدا
سمنون . [ س َ ] (اِخ ) نام درویشی بود صاحب حال و ریاضت کش . (برهان ). نام یکی ازدرویشان بزرگوار بود چه سمنون محب لقب داشته . (آنندراج ). شیخ عطار آرد: سمنون المحب ، مکنی به ابوالحسن بن عبداﷲ الخواص معاصر جنید. هجویری گوید: غلام الخلیل مردی مرائی و مد...
-
دژخیم
لغتنامه دهخدا
دژخیم . [ دُ ] (ص مرکب ) (از : دژ، به معنی بد و زشت و درشت + خیم ، به معنی خوی و خلق ) بدخوی و بدطبیعت و بدروی . (برهان ). بدخصلت و زشت خو. (غیاث ). بدخوی . بدخو. بدطبع. (نسخه ای از لغت فرس اسدی ) : چنین گفت دژخیم نر اژدهاکه از چنگ من کس نیابد رها. ف...
-
روزبان
لغتنامه دهخدا
روزبان . (ص ) درگاه نشین . (صحاح الفرس ). درگاه نشین که نوبتی و دربان باشد. (از فرهنگ اسدی ). آن که هر روز بر درگاه پادشاهان نشیند و احکام سلطان را جاری کند. (آنندراج ). آنکه بر درگاه پادشاه نشیند. (از برهان قاطع). آنکه بر درگاه پادشاه نشیند و پاسبان...
-
زنبق
لغتنامه دهخدا
زنبق . [ زَم ْ ب َ ] (ع اِ) روغن یاسمین که به هندی چنبیلی است در دوم گرم و در اول خشک . ملطف و ملین و مقوی اعضا و طلای آن جهت رفع قشعریره و سردی دماغ و اعضای مفاصل نافع. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). روغن یاسمین . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : ز...