کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیاسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیاسی
لغتنامه دهخدا
سیاسی . (ع اِ) ج ِ سیساء، جای پیوند مهره های پشت و جای برنشست و از ستور و سر کتف اسب و مهره ٔ پشت خر. (آنندراج ) (منتهی الارب ). || (ص نسبی ) منسوب بسیاست .
-
واژههای مشابه
-
اعتبارنامه ٔ سیاسی
لغتنامه دهخدا
اعتبارنامه ٔ سیاسی . [ اِ ت ِ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) استوارنامه . (از فرهنگستان ایران ). رجوع به اعتبارنامه شود.
-
اعتصاب سیاسی
لغتنامه دهخدا
اعتصاب سیاسی . [ اِ ت ِ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اعتصابی است که بر اثر اختلاف با روش سیاسی حکومت و کشمکشها و منازعات سیاسی صورت می گیرد. (از اقتصاد اجتماعی شمس الدین جزایری ).
-
پامفله ٔ سیاسی
لغتنامه دهخدا
پامفله ٔ سیاسی . [ ل ِ ی ِ ] (اِخ ) مقالاتی از کُرمِنَن بر ضد حکومت لوئی فیلیپ که به امضاء تی مُن منتشر میشد. (1834-1845م . / 1249-1260 هَ . ق .).
-
واژههای همآوا
-
صیاصی
لغتنامه دهخدا
صیاصی . [ ص َ ] (ع اِ) ج ِ صَیصة. (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) : و نواحی آن صیاصی در قبضه ٔ مراد حاصل کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
-
جستوجو در متن
-
پلیتیک دان
لغتنامه دهخدا
پلیتیک دان . [ پ ُ ] (نف مرکب ) سیاسی . رجل سیاسی . سیاست شناس . دانا به سیاست .
-
اینانلو
لغتنامه دهخدا
اینانلو. (اِخ ) رجوع به اینالو و جغرافیای سیاسی کیهان شود.
-
انارشی
لغتنامه دهخدا
انارشی . [ اَ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح سیاسی ) هرج و مرج . بی نظمی . || (اصطلاح سیاسی ) وضع کشوری که حکومت و قانون در آن حکمفرما نباشد. (از فرهنگ فارسی معین ).
-
بی طرف
لغتنامه دهخدا
بی طرف . [ طَ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی + طرف ) آنکه بی طرفی بخود گرفته است . (یادداشت مؤلف ). آنکه جانبداری نکند. کسی که تعصب ندارد. || (اصطلاح سیاسی ) آنکه دخالت در دسته بندیهای سیاسی نکند.
-
عثمانوند
لغتنامه دهخدا
عثمانوند. [ ع ُ مان ْ وَ ] (اِخ ) یکی از ایل های کرد ایران . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 60).
-
کلاوند
لغتنامه دهخدا
کلاوند. [ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ را کی هفت لنگ . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 74).
-
گائیوند
لغتنامه دهخدا
گائیوند. [ وَ ] (اِخ ) تیره ای از آسترکی هفت لنگ . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 73).