کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیارات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیارات
لغتنامه دهخدا
سیارات . [ س َی ْ یا ] (ع اِ) ج ِ سیارة. قافله . کاروان : در اصل از برای اصحاب سیارات و بدارقه بقم قسمی کرده اند. (تاریخ قم ص 165). رجوع به سیارةشود. || کواکب یا سیارات سبع، کواکب سبعه : زحل ، مشتری ، مریخ ، شمس ، زهره ، عطارد، قمر. (اقرب الموارد). ز...
-
واژههای مشابه
-
شاه سیارات
لغتنامه دهخدا
شاه سیارات . [ هَِ س َی ْ یا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب است . (برهان قاطع) (آنندراج ). کنایه از آفتاب است . (انجمن آرا).
-
جستوجو در متن
-
شاه طارم فلک
لغتنامه دهخدا
شاه طارم فلک . [ هَِ رُ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بمعنی شاه سیارات که کنایه از خورشید عالم آرا باشد. (برهان قاطع). شاه سیارات . (آنندراج ).
-
هرباسب
لغتنامه دهخدا
هرباسب . [ هََ ] (اِ) هر یک از سیارات را گویند که آن زحل و مشتری و مریخ و آفتاب و زهره و عطارد و ماه باشد. (برهان ). رجوع به هرباسپ شود.
-
هفت شوی
لغتنامه دهخدا
هفت شوی . [ هََ ] (اِ مرکب )کنایه از آبای علوی یا سیارات سبع است : ننگری کاین چهارزن هموارهمی از هفت شوی چون زاید؟ناصرخسرو.
-
چار و هفت
لغتنامه دهخدا
چار و هفت . [ رُ هََ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) عناصر اربعه و سیارات سبعه . (آنندراج ).
-
اجرام فلک
لغتنامه دهخدا
اجرام فلک . [ اَ م ِ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) افلاک و سیّارات و ثوابت .
-
هفت سایره
لغتنامه دهخدا
هفت سایره . [ هََ ی ِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) هفت سیاره . سیارات سبع : گفتم ز هفت دایره این هفت هشت میل گفتا ز هفت سایره این هفت هشت اثر.ناصرخسرو.
-
هفت تابنده
لغتنامه دهخدا
هفت تابنده . [ هََ ب َ دَ/ دِ ] (اِ مرکب ) سیارات سبع. هفت کوکب : اخترانند آسمانْشان جایگاه هفت تابنده دوان در دود و آه .رودکی .
-
عامل طبع
لغتنامه دهخدا
عامل طبع. [ م ِ ل ِ طَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روح و دل و نفس ، و عاملان طبع یعنی سیارات و عناصر اربعه . (آنندراج ). کنایه از روح حیوانی است . (برهان ).
-
عاملان دریا و کان
لغتنامه دهخدا
عاملان دریا و کان . [ م ِ ن ِ دَرْ وَ / وُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از سیارات است که زحل و مشتری و مریخ و آفتاب و زهره و عطارد و قمر باشدکه ماه است . (برهان ) (آنندراج ) (از مهذب الاسماء).
-
آسطرنومیا
لغتنامه دهخدا
آسطرنومیا. [ رُ ن ُ ] (یونانی ، اِ) (از یونانی آسترُن ، ستاره + نومُس ، قانون ) اخترشناسی . علم هیأت ، یعنی علم شناختن مواضع و حرکات سیارات و ثوابت وآن یکی از اقسام چهارگانه ٔ علوم ریاضی قدیمه است .
-
سائرات
لغتنامه دهخدا
سائرات . [ ءِ ] (ع اِ) ج ِ سائره . رجوع به سائره شود. || سیّارات . ستارگان گردنده : بنگر بسائرات فلک راکه بر فلک ایشان ز حضرت ملک العرش لشکرند.ناصرخسرو.