کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیادة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیادة
لغتنامه دهخدا
سیادة. [ دَ ] (ع مص ) مهتر شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء). بزرگی . سرداری . (آنندراج ). رجوع به سیادت شود.
-
واژههای همآوا
-
سیادت
لغتنامه دهخدا
سیادت . [ دَ ] (ع مص ) سیادة. رجوع به سیادة شود. || (اِمص ) بزرگی . سرداری . (غیاث ). مهتری : مهتران ... قصد زیردستان از مذهب سیادت محظور شناسد. (کلیله و دمنه ). معرفت قوانین سیادت و سیاست در جهانداری اصلی معتبر است . (کلیله و دمنه ).
-
جستوجو در متن
-
سیدودة
لغتنامه دهخدا
سیدودة. [ س َ دَ ] (ع مص ) رجوع به سیادة شود.
-
سیادت
لغتنامه دهخدا
سیادت . [ دَ ] (ع مص ) سیادة. رجوع به سیادة شود. || (اِمص ) بزرگی . سرداری . (غیاث ). مهتری : مهتران ... قصد زیردستان از مذهب سیادت محظور شناسد. (کلیله و دمنه ). معرفت قوانین سیادت و سیاست در جهانداری اصلی معتبر است . (کلیله و دمنه ).
-
فیروزکوه
لغتنامه دهخدا
فیروزکوه . (اِخ ) شهر کوچکی است که مرکز بخش فیروزکوه شهرستان دماوند است و در سر سه راه تهران به مازندران و سمنان واقع است . ناحیه ای کوهستانی و دارای 4500 تن سکنه است . آب آن از رودخانه های گورسفید، شورستان و چشمه سارها و محصول عمده اش غله ، سیب زمین...
-
زبان
لغتنامه دهخدا
زبان . [ زَب ْ با ] (اِخ ) شاعری است از عرب و در عقد الفرید این دو بیت از او نقل گردیده است :و لسنا کقوم محدثین سیادةیری ما لها و لایحس فعالهامساعیهم مقصوره فی بیوتهم و مسعاتنا ذبیان طراً عیالها.(از العقدالفرید ج 2 ص 129 چ محمد سعید عریان ).
-
ناقب
لغتنامه دهخدا
ناقب . [ ق ِ ] (اِخ ) مؤلف قاموس کتاب مقدس آرد: ناقب [ به معنی مغاره ] با «ادامی » ذکر می شود و آن شهری است بر حدود «نفتالی » در ادامی . و برخی را گمان چنان است که ناقب شهری است غیر از ادامی و همان خرابه ٔ «سیاده » است که به مسافت چهار میل به جنوب ط...
-
حسین مجتهد
لغتنامه دهخدا
حسین مجتهد. [ ح ُ س َ ن ِ م ُ ت َ هَِ ] (اِخ ) ابن ضیاءالدین حسن بن محمد موسوی عاملی کرکی معروف به امیر حسین مفتی و سید حسین مجتهد و خاتم مجتهدین است که از جبل عامل به ایران آمده ساکن قزوین شد و سپس به اردبیل رفت و دوباره به قزوین بازگشت و در اینجا د...