کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیاحتنامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
سیاحت نامه
لغتنامه دهخدا
سیاحت نامه . [ ح َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کتابی که در آن سرگذشت سیاحت را نوشته باشند. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
بحیری
لغتنامه دهخدا
بحیری . [ ب ُ ح َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن جعفرو نبیره ٔ او سعیدبن محمد و مظهربن بحیربن محمد و اسماعیل بن عون محدثانند. (از منتهی الارب ). || محمد کامل بحیری مدیر روزنامه ٔ طرابلس شام از مؤلفان بود و سیاحتنامه ای دارد. (از معجم المطبوعات ).
-
ابن حمویه
لغتنامه دهخدا
ابن حمویه . [ اِ ن ُ ح َم ْ مو ی َ ] (اِخ ) ابومحمدعبداﷲبن عمر سرخسی . وفات 653 هَ .ق . اصلاً از مردم خراسان و در شام پرورش یافت . او بمغرب و اندلس بسیاحت رفت و سیاحتنامه ای مشتمل بر احوال امرا و علما و غیر آن نوشت ، و جز آن کتب دیگر هم دارد از جمله ...
-
اسپک
لغتنامه دهخدا
اسپک . [ اِ پ ِ ] (اِخ ) جان هنینگ . یکی از مشاهیرجهانگردان انگلیس . مولد وی جوردانس بسال 1827 م . و وفات سنه ٔ 1864. وی در 17سالگی داخل خدمت نظام شده ودر عسکر هندی تا رتبه ٔ سرهنگی ترفیع یافت و در سال 1856 به معیت سرهنگ بورتون به نیت اکتشافات به افر...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) رسمی افندی . یکی از مشاهیر رجال عثمانی است . مولد او در قصبه ٔ رسمو واقع در اقریطش در سال 1133 هَ . ق . بود، وفات وی در 1203 هَ . ق . او زبان رومی (یونانی عصر) میدانست و مأمور امضای معاهده ٔ قینارجه شد و هم او را برای تبلیغ وف...
-
تاورنیه
لغتنامه دهخدا
تاورنیه . [ وِ ی ِ ] (اِخ ) ژان باتیست . سیاح فرانسوی که در سال 1605 م . در پاریس متولد شد. وی فرزند «گابریل تاورنیه » جغرافیادان بود.در اوان جوانی علاقه ٔ بسیار بسفر پیدا کرد. او هنگامی که بیش از 15 سال نداشت ، خانه ٔ پدر را بقصد مسافرت و گردش ترک ک...
-
طهران
لغتنامه دهخدا
طهران . [ طِ ] (اِخ ) دهیست به ری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یاقوت در معجم البلدان آورده که :از مردی اهل ری که محل وثوق و اعتماد بود، شنیدم که : طهران دیهی است بزرگ و بنای این دیه تمامی در زیر زمین واقع است و احدی را یارای آن نیست که بدان دیه راه ی...
-
خاورشناسی
لغتنامه دهخدا
خاورشناسی . [ وَ ش ِ ] (حامص مرکب ، اِ مرکب ) عمل خاورشناس . خاورشناسی به رشته ای از معارف بشری اطلاق میشود که بحث از زبان و علم و ادب ملل خاور می کند. از آنجا که موضوع این علم فرهنگ ملل خاور است دامنه ٔ آن در معنای خود بسیار وسیع است و باطلاق عام شا...