کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیاحت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیاحت
لغتنامه دهخدا
سیاحت . [ ح َ ] (ع مص ) سیر کردن . رفتن بر زمین . (غیاث ) (از آنندراج ). گردش . بگشتن . (نصاب الصبیان ). رفتن در زمین . (دهار). سفر و سیر و گردش در روی زمین از شهری بشهری رفتن . مسافرت . زیارت . جهان گردی . جهان پیمایی . کیهان نوردی : تنی چند از روند...
-
واژههای مشابه
-
سیاحت نامه
لغتنامه دهخدا
سیاحت نامه . [ ح َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کتابی که در آن سرگذشت سیاحت را نوشته باشند. (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
صیاحة
لغتنامه دهخدا
صیاحة. [ ص َی ْ یا ح َ ] (اِخ ) خرماستانی است به یمامة. (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
سیاحة
لغتنامه دهخدا
سیاحة. [ ح َ ] (ع مص ) سیاحت . رجوع به سیاحت شود.
-
جستوجو در متن
-
سیاحة
لغتنامه دهخدا
سیاحة. [ ح َ ] (ع مص ) سیاحت . رجوع به سیاحت شود.
-
هانون
لغتنامه دهخدا
هانون . [ نُن ْ ] (اِخ ) نام یکی از مشاهیر دریانوردان کارتاژ که تمام سواحل افریقا را سیاحت کرد و سیاحت نامه ای هم نوشت که به زبان یونانی ترجمه شده و فعلاً خلاصه ای از آن در دست است . این سیاحت نامه به زبانهای اروپایی نیز ترجمه گردیده است . (از قاموس ...
-
ثک
لغتنامه دهخدا
ثک . [ ث َ ک ک ] (ع مص ) سیاحت کردن در زمین .
-
گیتی خرامیدن
لغتنامه دهخدا
گیتی خرامیدن . [ خ ِ / خ َ / خ ُ دَ ](مص مرکب ) سیر کردن در گیتی . سیاحت کردن در جهان .
-
جهان پیمایی
لغتنامه دهخدا
جهان پیمایی . [ ج َهام ْ پ َ / پ ِ ] (حامص مرکب ) عمل جهان پیما. سیاحت .
-
درنوردن
لغتنامه دهخدا
درنوردن . [ دَ ن َ وَ دَ ] (مص مرکب ) سفر کردن . سیاحت کردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به نوردن شود.
-
رویدن
لغتنامه دهخدا
رویدن . [ رَ دَ ] (مص ) رفتن و روان شدن . || سیر کردن . سفر کردن . سیاحت کردن . (ناظم الاطباء).
-
مسیح
لغتنامه دهخدا
مسیح . [ م َ ی َ ] (ع اِ) ج ، مَسایح . جای سیاحت . (یادداشت مرحوم دهخدا).