کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سگ کنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سگ کنی
لغتنامه دهخدا
سگ کنی . [ س َ ک َ ] (اِ مرکب ) مردم گیا باشد و آن را از آنجهت سگ کنی میگویند که هرکس آن را میکند میمیرد پس بوقت کندن اطراف آن را خالی کنند و طنابی آورند یکسر آن را بر کمر سگ و سر دیگر را بکمر گیاه بندند و سگ را نهیب دهند تا بدود. در آن اثناء آن گیاه...
-
واژههای مشابه
-
گند سگ
لغتنامه دهخدا
گند سگ . [ گ ُ دِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تفسیر خصی الکلب است و آن بیخی باشد، مانند خصیةالکلب و هر زوجی بر هم چسبیده یکی بزرگ و دیگری کوچک ، اگر مرد بزرگ آنرا بخورد و با زن جماع کند فرزندنرینه آرد و اگر زن کوچک آنرا خورد مادینه . خشک آن قطع شه...
-
گرگ سگ
لغتنامه دهخدا
گرگ سگ . [ گ ُ س َ ] (اِ مرکب ) سگی که از نسل گرگ باشد . سگی که گرگ مانند باشد : زان گرگ سگان اژدهاروی نازرده بر او یکی سر موی . نظامی .زان گرگ سگان استخوان خوارکس را نه به استخوان او کار.نظامی .
-
سگ انگور
لغتنامه دهخدا
سگ انگور. [ س َ اَ ] (اِ مرکب ) سگنگور. گیاهی است علفی و یکساله از تیره ٔ بادنجانیان که در حقیقت یکی از گونه های تاجریزی محسوب میشود. ارتفاعش در حدود نیم متر است و در کنار گردابها و اراضی مزروع اغلب نقاط اروپا و هندوستان و آمریکای شمالی و ایران (خراس...
-
سگ پاسوخته
لغتنامه دهخدا
سگ پاسوخته . [ س َ گ ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هرزه گرد و دربدر. (رشیدی ). چون پای سگ میسوزد یک جا قرار نمیگیرد مضطربانه اینطرف و آن طرف میدود و از این جا بر شخص هرزه گرد و دربدری اطلاق آن کنند. (آنندراج ) : رنگ بیابان چو شد افروخته شیر د...
-
سگ چارچشم
لغتنامه دهخدا
سگ چارچشم . [ س َ گ ِ چ َ / چ ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سگی که دوتا خال سیاه بر بالای چشم داشته باشد و چشمش کم نور باشد. (آنندراج ).
-
سگ دندان
لغتنامه دهخدا
سگ دندان . [ س َ دَ ] (اِ مرکب ) دندان نیش را گویند که هریک از سباع و بهایم را باشد و آن را به عربی ناب گویند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). دندان نیش که هریک از سباع و بهایم را میباشد. و همچنین مار نیز هست که بدان دندان نیش میزند و آن را به تازی ن...
-
سگ غرچه
لغتنامه دهخدا
سگ غرچه . [ س َ گ ِ غ َ چ َ / چ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سگ زبون و بی جرأت و در شرح خاقانی به معنی سگ صحرانشین . (آنندراج ) (غیاث ).
-
سگ کامپوره
لغتنامه دهخدا
سگ کامپوره . [ س َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) زالزالک وحشی سیاه . رجوع به ولیک شود. (یادداشت مؤلف ).
-
سگ گزیده
لغتنامه دهخدا
سگ گزیده . [ س َ گ َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آنکه سگ او را گزیده باشد. بی تاب . ناراحت : لب تشنه ترم ز سگ گزیده از دست کس آب چون ستانم . خاقانی .زآن آب آذرآسا زانسان همی هراسم کز آب سگ گزیده و شیرسیه ز آذر. خاقانی .سگ گزیده خصم و تیغ شه چو آب کاتش سرک...
-
سگ باز
لغتنامه دهخدا
سگ باز. [ س َ ] (نف مرکب ) بازی کننده ٔ با سگ . آنکه با سگ بازی کند. || معرکه گیری که با سگ بازی کند و سگ را در رقص آورد. (آنندراج ) : اگر بود سگ باز از اهل دردچرا با سگ خویش بازی نکرد. میرزاطاهر وحید (از آنندراج ).|| آنکه در صورت انسان باشد و در کرد...
-
سگ بچه
لغتنامه دهخدا
سگ بچه . [ س َ ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) توله سگ . بچه ٔ سگ . (ناظم الاطباء). توله : نهاده اند زن و بچه ٔ من از سرمابسان سگ بچه بتفوز بر در سوراخ . سوزنی .پس سگ بچه ای بخانه برد و مدتی در خانه تعهد میکرد. (سندبادنامه ص 192).
-
سگ بستک
لغتنامه دهخدا
سگ بستک . [ س َ ب َ ت َ ] (اِ مرکب )سگی است که زیرک و با فراست باشد. (ناظم الاطباء).
-
سگ پا
لغتنامه دهخدا
سگ پا. [ س َ ] (ص مرکب ) کسی که بسیار راه رود. که به هرجای رود. بسیاررو. (یادداشت مؤلف ).