کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سکیله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سکیله
لغتنامه دهخدا
سکیله . [ س َ ل َ / ل ِ ] (اِ) جَستن گلو باشد و به عربی فواق گویندش . (برهان ). فواق . (آنندراج ) (رشیدی ). فواق و آن را هکک و هکجه خوانند. (جهانگیری ). سِکسِکَه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
-
جستوجو در متن
-
سچک
لغتنامه دهخدا
سچک .[ س َ چ ُ ] (اِ) برجستن گلو باشد، و آن را بعربی فواق میگویند. جهندگی سینه که بهندش هیچکی نامند. (آنندراج ) (برهان ، لغات متفرقه ٔ پایان کتاب ). جهیدگی سینه ، و آن را سکیله و شجک نیز گویند و بتازیش فواق و به هند هچکی نامند. (شرفنامه ). || نان خور...