کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سکوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سکوی
لغتنامه دهخدا
سکوی . [ س َ ] (اِ)سکو است که بلندی در خانه و باغ و پایهای درخت و امثال آن باشد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به سکو شود.
-
جستوجو در متن
-
پاخره
لغتنامه دهخدا
پاخره . [ خ َ رَ / رِ / خ ِ رَ / رَ ] (اِ مرکب ) صفه و نشیمنی که پیش در خانه سازند. (برهان ). سکوی در خانه .
-
دکانچه
لغتنامه دهخدا
دکانچه . [ دُک ْ کا / چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مصغر دکان . دکان کوچک . (ناظم الاطباء). دکان خرد. (آنندراج ). دکانک . و رجوع به دکان شود. || تخته ای باشد پیش دکان که دکاندار متاع و کالای خود را بر آن عرض نماید. (آنندراج ). تخته ها و کرسی که در جلو دکان ج...
-
دکانک
لغتنامه دهخدا
دکانک . [ دُک ْ کا / دُ ن َ ] (اِ مصغر) مصغر دکان . دکان کوچک . دکه . (یادداشت مرحوم دهخدا). دکانچه . || دکان خرد که اطفال ببازیچه سازند. دکان که کودکان بازیچه را سازند. دکان مانندی که کودکان بتقلید دکانهای حقیقی برای بازی سازند. (یادداشت مرحوم دهخدا...
-
درکون
لغتنامه دهخدا
درکون . [ دَ ] (اِ مرکب ) ترک بند و تسمه ٔ زین که بواسطه ٔ آن هر چیزی را در ترک اسب بندند. (ناظم الاطباء). || جوالیقی در المعرب (ص 153) از قول ابوحاتم گوید اهل مکه کفل و سرین استر را دَرْکون گویند وبر دَراکین جمع بندند، و آن معرب از فارسی دَرِکون است...
-
چوتره
لغتنامه دهخدا
چوتره . [ چ َ ت َ رَ / رِ ] (اِ) مربعی که بقدر نیم گز یا بیشتر اززمین ارتفاع دارد ودر باغ ها و در خانه ها میسازند. (از برهان ). چبوتره غلط است و بعضی گویند که چبوتره هندی است و فارسی آن چوتره است . (از غیاث اللغات ). مربعی را گویند مرتفع از زمین بقدر...
-
مورش
لغتنامه دهخدا
مورش . [ رِ ] (اِ) مهره ٔ کوچک و ریزه که زنان به رشته کشیده و از آن دست بند و گردن بند سازند و به تازی خرز گویند. (از برهان ) (ناظم الاطباء). مهره ٔ ریز که رشته کنند و زنان در دست و گردن کنند. (انجمن آرا) (آنندراج ). خرزه . مهره ، شخلبه ، مورش گربه ....
-
گنبد سرخ
لغتنامه دهخدا
گنبد سرخ . [ گُم ْ ب َ دِ س ُ ] (اِخ ) این گنبد از میان پنج بقعه ٔ مراغه قدیم تر است ، بنایی است مربع و گنبدی مقرنس دارد که هنوز باقی است . این بقعه مرکب است از اطاقی که بر سکوی بلند قرار دارد و در میان سکو دخمه ای ساخته اند، این دخمه به هیچ وجه با ا...
-
نشستگاه
لغتنامه دهخدا
نشستگاه . [ ن ِ ش َ ] (اِ مرکب ) جای نشستن . جائی که کسی می نشیند. (ناظم الاطباء). جای . مکان : نشستگاه تو بر تخت خسروانی بادنشستگاه عدوی تو بر چَه ِ ارژنگ . فرخی . || مجلس . (دهار) : نشستگاه شهان باغ و خوابگه ایوان نشستگاه تو دشت است و خوابگه خرگاه ...