کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سکوت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سکوت نبوث
لغتنامه دهخدا
سکوت نبوث . [ ](اِخ ) (سایبانهای دختران ) یکی از بت های اهالی بابل که مهاجرین بابل که در سامره سکونت میورزیدند هیکلی برای او در سامره ساخته بودند. (قاموس کتاب مقدس ).
-
جستوجو در متن
-
استنصات
لغتنامه دهخدا
استنصات . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) طلب خموشی و سکوت کردن .
-
مساکتة
لغتنامه دهخدا
مساکتة. [ م ُ ک َ ت َ ] (ع مص ) همدیگر خاموش بودن . (منتهی الارب ). با یکدیگر خاموش بودن . (تاج المصادر بیهقی ). || نبرد کردن با کسی در خاموشی . (منتهی الارب ). مبارزه کردن با کسی در سکوت و بر او غلبه کردن . (اقرب الموارد).
-
اخراد
لغتنامه دهخدا
اخراد. [ اِ ] (ع مص ) خاموش شدن (از خواری نه از حیاء). || شرم کردن . || مائل گردیدن به لهو. || درازی سکوت .
-
خموش گشتن
لغتنامه دهخدا
خموش گشتن . [ خ َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) ساکت شدن . سکوت کردن . (یادداشت بخط مؤلف ) : چون سلطان خموش گشت گفت سلطان بفرماید شنیدن . (نوروزنامه ٔ خیام ).
-
بحرف آمدن
لغتنامه دهخدا
بحرف آمدن . [ ب ِ ح َ م َ دَ ] (مص مرکب ) (از: ب + حرف + آمدن ) به سخن آمدن . لب به سخن گشودن چنانکه طفل به سخن درآید و زبان آموزد. و رجوع به حرف شود. || به سخن آغاز کردن پس از سکوت عمدی .
-
بلسمة
لغتنامه دهخدا
بلسمة.[ ب َ س َ م َ ] (ع مص ) خاموش شدن از بیم . (از منتهی الارب ). سکوت کردن از ترس . (از اقرب الموارد). || ناخواست و ناپسند نمودن روی خود را به کسی . (از منتهی الارب ). تکریه و ناپسند نشان دادن روی خود را. (از اقرب الموارد). تبلسم . و رجوع به تبلسم...
-
اکذاب
لغتنامه دهخدا
اکذاب . [ اِ ] (ع مص ) دروغگوی یافتن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دروغزن یافتن . (المصادر زوزنی ). || بر دروغ برانگیختن . || آشکار کردن کذب کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ...
-
زبان را درکشیدن
لغتنامه دهخدا
زبان را درکشیدن . [ زَ دَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) ساکت شدن . سکوت کردن زبان در کشیدن : زبان را درکش ای سعدی ز شرح علم او گفتن تو در علمش چه دانی باش تا فردا علم گردد.سعدی .
-
در و تخته
لغتنامه دهخدا
در و تخته . [ دَ رُت َ ت َ / ت ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) لوازم و وسایل چوبی . || دو دوست و رفیق یا شریک یا زن و شوهر که با هم یک رنگ باشند. این اصطلاح مقتبس از مثلی است که گوید: خدا نجار نیست ، اما در و تخته را خوب به هم جور می کند. (فرهنگ لغات عام...
-
جا رفتن
لغتنامه دهخدا
جا رفتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، منفعل شدن از کرده یا گفته ٔ خود پس از آنکه طرف دلیلی آشکارا آورد. مجاب شدن . با سکوت اذعان به مغلوبیت خود کردن . مفحم شدن . مغلوب شدن . || در اصطلاح قمار با ورق ، ورق خود را بعلامت عدم اشتراک در این دست...
-
قنوت
لغتنامه دهخدا
قنوت . [ ق ُ ] (ع مص ) فرمانبرداری کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و از این معنی است قول خداوند تعالی : القانتین و القانتات . (منتهی الارب ). || خاموش بودن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سکوت کردن . || بازماندن در سخن . (منتهی الارب ). ...
-
تجزیم
لغتنامه دهخدا
تجزیم . [ ت َ ] (ع مص ) بددلی کردن از چیزی و عاجز گشتن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). عاجز گشتن ازچیزی . (اقرب الموارد). || سکوت ورزیدن . || پرکردن مشک . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) ...
-
اصاخة
لغتنامه دهخدا
اصاخة. [ اِ خ َ ] (ع مص ) گوش داشتن . یقال : اصاخ له ؛ ای استمع. (منتهی الارب ). استماع و اصغاء. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). شنیدن و گوش داشتن . (آنندراج ). فانیوشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). گوش فراداشتن . شنفتن . گوش دادن . || اصاخه ٔ فلان...