کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سکنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سکنه
لغتنامه دهخدا
سکنه . [ س َ ک َ ن َ ] (ع اِ) ج ِ ساکن . کسانی که در جایی ساکن شده و جای و مقام گزیده اند. (ناظم الاطباء).- سکنه ٔ صحرا ؛ درختان سبز و امثال آن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).- || مردمان صحرانشین . (ناظم الاطباء).- || آب . (ناظم الاطباء).- سکنه ٔ عالم ...
-
سکنه
لغتنامه دهخدا
سکنه . [ س َ ک ِ ن َ ] (ع اِ) جای باش . ج ، سکنات . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عالم دیگر : گر مختصر است عالم کون رای تو بدو نمی گرایدبخرام که سکنه ٔ دگر هست تا آن دگرت چگونه آید. انوری .در منزل دل غم تو می آید و بس در سکنه ٔ جان غم تومی پاید و بس .ان...
-
سکنه
لغتنامه دهخدا
سکنه . [ س َ ک ِ ن َ ] (ع اِ) قرارگاه سر از گردن . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
سکنه
لغتنامه دهخدا
سکنه . [ س ِ ک َ ن َ / ن ِ ] (اِ) مخفف اسکنه که برمه ٔ نجاران است و به عربی بیرم گویند. (آنندراج ) (رشیدی ). مخفف اسکنه است و آن افزاری باشد درودگران را که بدان چوب سوراخ کنند و بشکنندو آن را به عربی بیرم خوانند. (برهان ) : که شکستی چو چوب را سکنه سر...
-
واژههای مشابه
-
سکنه ٔ کانون
لغتنامه دهخدا
سکنه ٔ کانون . [ س َ ک َ ن َ / ن ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) کنایه از اخگر آتش و انگشت و زغال باشد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به سکنه [ س َ ک َ ن َ ] شود.
-
جستوجو در متن
-
سکنات
لغتنامه دهخدا
سکنات . [ س َ ک ِ ] (ع اِ) ج ِ سَکِنَة. رجوع به سکنة شود.
-
الجین
لغتنامه دهخدا
الجین . [ اِ ] (اِخ ) ناحیه ایست از اسکاتلند شمالی . مرکز آن نیز الجین است . سکنه ٔ آن 41000 تن و سکنه ٔ مرکز آن 9000 تن است .
-
پارانا
لغتنامه دهخدا
پارانا. (اِخ ) از ایالت جنوبی برزیل . دارای 674000 تن سکنه . قصبه ٔ آن کوری تابا است با 65000 تن سکنه .
-
دیواندره
لغتنامه دهخدا
دیواندره . [ دی دَ رَ ] (اِخ ) نام یکی از بخش های شهرستان سنندج است این بخش در شمال شهرستان واقع و بخش دیواندره از 6 دهستان بشرح زیر تشکیل شده است . 1- دهستان حسین آباد از 39 آبادی با 7000 تن سکنه . 2- قره توره ا ز 50 آبادی با 12000 تن سکنه . 3- اوبا...
-
لکدیب
لغتنامه دهخدا
لکدیب . [ ل َ ک ِ ] (اِخ ) لک . نام مجمعالجزائری در بحر عمان واقع در سیصدهزارگزی ساحل جنوب غربی از هندوستان . میان ده دقیقه و 14 ثانیه عرض شمالی و 20 دقیقه و 69 ثانیه یا 40 دقیقه و 71 ثانیه طول شرقی و از ده جزیره ٔ بزرگ و بسیاری جزایر کوچک تشکیل یافت...
-
داوس
لغتنامه دهخدا
داوس . [ وَ ] (اِخ ) نام بخشی است از سویس . دارای 10400 سکنه .
-
گالوئیی
لغتنامه دهخدا
گالوئیی . (اِخ ) گالوای . شهری از کشور آزاد ایرلند (کنت ) دارای بندر و سکنه ٔ آن 15000 است و حاکم نشین آن شهری به همین نام است که دارای 170000 سکنه است .
-
توگ گور
لغتنامه دهخدا
توگ گور. (اِخ ) شهر و مرکز واحه ای است در کشور الجزایر که آن واحه 80000 تن سکنه دارد و سکنه ٔ مرکز آن 10000 تن است و یکی از مراکز تجارت خرما می باشد. (از لاروس ).