کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سکاکه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سکاکه
لغتنامه دهخدا
سکاکه . [ س ُ ک َ ] (ع ص ) خورد گوش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) هوای میان زمین و آسمان . || هوایی که ملاقی ابر است . || (ص ) مرد منفرد برای خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
قارة
لغتنامه دهخدا
قارة. [ رَ ] (اِخ ) ذوالقارة. نام دهی است از دیه های دهستانی که دومه و سکاکه نیز از جمله ٔ دیه های آن هستند. (معجم البلدان ). و رجوع به ذوالقارة شود.
-
خردگوش
لغتنامه دهخدا
خردگوش . [ خ ُ ] (ص مرکب ) آنکه گوش خرد و کوچک دارد. (یادداشت بخط مؤلف ). اَسْک . (تاج المصادر بیهقی ). اَصْمَع. اَقْنَف . اَصَک . حُذُنّة. سُکاکة.
-
قریات
لغتنامه دهخدا
قریات . [ ق ُ رَی ْ یا ] (اِخ ) یکی از منازل طی است . سکونی گوید: از وادی قری تا تیماء چهار شب و از تیماء تا قریات سه یا چهار شب مسافت است . وی گوید: قریات نام دومه و سکاکه و قاره است . (از معجم البلدان ).