کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سپیدچشم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سپیدچشم
لغتنامه دهخدا
سپیدچشم . [ س َ / س ِ چ َ / چ َ ](ص مرکب ) خیره . لجوج . بی حیا : مکاره ای است اندر خشم ، سیاه کاره ای سپیدچشم . (جهانگشای جوینی ).
-
جستوجو در متن
-
سیاه کار
لغتنامه دهخدا
سیاه کار. (ص مرکب ) کنایه از فاسق و فاجر و ظالم و محیل و گناهکار. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : مکاره ای است اندر خشم ، سیاه کاره ای سپیدچشم . (جهانگشای جوینی ).بیا بمیکده و چهره ارغوانی کن مرو بصومعه کآنجا سیاه کارانند. حافظ.جانا روا مدار که ...
-
لجوج
لغتنامه دهخدا
لجوج . [ ل َ ] (ع ص ) ستیهنده . لجوجة (الهاء للمبالغة). (منتهی الارب ). ژکاره . (لغت نامه ٔ اسدی ). ستیزه کیش . (مهذب الاسماء). عنید. ستهنده . (دهار) (زمخشری ). لج کننده بسیار. لج باز. خِلف ْ. (منتهی الارب ). ستیزه کننده . سِترگ . (فرهنگ اسدی نسخه ٔ ...