کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سپیدپی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سپیدپی
لغتنامه دهخدا
سپیدپی . [ س َ / س ِ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ) همان پی سفید است و سپیدپا. (آنندراج ). رجوع به سپیدپا و پی سفید شود.
-
جستوجو در متن
-
سیاه کاسه
لغتنامه دهخدا
سیاه کاسه . [ سیا س َ / س ِ ] (ص مرکب ) بخیل . ممسک . رذل . بدبخت . (برهان ). کنایه از ممسک و بخیل . (آنندراج ) : در جنب کفت سیاه کاسه حاشا فلک کبودجامه . انوری .وز دهر سیاه کاسه در کاسم صدساله غم است شرب یک روزه . خاقانی .بگذار تا بخط و کفت اقتدا کن...
-
پی
لغتنامه دهخدا
پی . [ پ َ / پ ِ ] (اِ) قدم . گام . پای . پا. مخفف پای که بعربی رجل خوانند. (برهان ). پشت علیای کف پا و پشت سفلای ساق پا. کف پا : ترّست زمین ز دیدگان من چون پی بنهم همی فرولغزم . آغاجی .اکنون فکنده بینی از ترک تا یمن یک چند گاه زیر پی آهوان سمن . دقی...