کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سپری شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سپری شدن
لغتنامه دهخدا
سپری شدن . [ س ِ پ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گذشتن و آخر شدن . (آنندراج ). گذشتن و تمام شدن . (غیاث ). منقضی شدن و تمام شدن . (ناظم الاطباء) : چون سال صد و نود و نه سپری شد و سال دویست اندر آمد به اول ماه محرم همه ٔسپاه به در کوفه آورد. (ترجمه ٔ طبری بلع...
-
واژههای مشابه
-
سپری کردن
لغتنامه دهخدا
سپری کردن . [ س ِ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پرداخته کردن . ساختن : یا رب مرگ مرا از این دیوان و پریان پنهان کن تا آن مسجد سپری کند و تمام کند، پس خدای عزوجل دعای او اجابت کرد. (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ). || تمام کردن . به انتها رساندن . بکمال رساندن ....
-
جستوجو در متن
-
اعاقة
لغتنامه دهخدا
اعاقة. [ اِ ق َ ] (ع مص ) سپری شدن : اعوق بی الدابة و الزاد اعاقةً؛ سپری شد. (منتهی الارب ) . رجوع به اعواق شود.
-
خوش گذشتن
لغتنامه دهخدا
خوش گذشتن . [ خوَش ْ / خُش ْ گ ُ ذَ ت َ ] (مص مرکب ) بشادی گذشتن . بشادی سپری شدن . با شادی طی شدن .
-
مصوح
لغتنامه دهخدا
مصوح . [ م ُ ] (ع مص ) مصح . (ناظم الاطباء). ناپیدا شدن . ناپدید شدن . (تاج المصادر). و رجوع به مصح شود. || مدروس شدن . (المصادر زوزنی ). فرسوده و مدروس و محو شدن اثر خانه . (از اقرب الموارد). || کهنه شدن جامه و رنگ برگردانیدن . (آنندراج ). || رفتن و...
-
تمارن
لغتنامه دهخدا
تمارن . [ ت َ رُ ] (ع مص ) سپری شدن شیرناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قطع شدن شیر ماده شتر. (از اقرب الموارد).
-
مصح
لغتنامه دهخدا
مصح . [ م َ ] (ع مص ) رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سپری شدن چیزی . || تراویدن تری از چیزی . || بردن و ربودن چیزی را. || برگردیدن رنگ شکوفه ٔ گیاه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مصوح . || کوتاه شدن سایه . || کهنه شدن...
-
قطاع
لغتنامه دهخدا
قطاع . [ ق ِ ] (ع مص ) بریده و سپری شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). بریده و سپری شدن آب چاه . (آنندراج ). رجوع به قَطاع و قُطوع شود. || از سردسیر به گرمسیر رفتن پرنده و به عکس .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قُطوع شود.
-
انکراث
لغتنامه دهخدا
انکراث . [ اِ ک ِ ] (ع مص ) سپری شدن و بریده گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انقطاع . (از اقرب الموارد).
-
اقعطرار
لغتنامه دهخدا
اقعطرار. [ اِ ع ِ ] (ع مص ) سپری شدن دَم از تاسه و دمه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
نفاد
لغتنامه دهخدا
نفاد. [ ن َ] (ع مص ) سپری شدن . (غیاث اللغات ) (مجمل اللغة) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100). برسیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (زمخشری ). نیست شدن . (مجمل اللغة). فنا شدن و رفتن . (از متن اللغة). سپری شدن چیزی وتباهی آن . (ناظم الاطباء). نی...
-
نجز
لغتنامه دهخدا
نجز. [ ن َ ج َ ] (ع مص ) سپری شدن . نابود گشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). منقضی شدن . فنا شدن . و این در استعمال از نَجْز فصیح تر است . (اقرب الموارد). سپری و نیست شدن . (فرهنگ خطی ) (از تاج المصادر بیهقی ).انقضاء. (المنجد). فنا ش...
-
منوح
لغتنامه دهخدا
منوح . [ م َ ] (ع ص ) ناقه که به زمستان شیر دهد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ماده شتری که به زمستان شیر میدهد. (ناظم الاطباء). ناقه که شیرش پس از سپری شدن شیر دیگر شتران ، باقی بماند و عبارت صحاح چنین است : ماده شتری که در زمستان پس از سپری شدن شیر دی...