کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سپاهبذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سپاهبذ
لغتنامه دهخدا
سپاهبذ. [س ِ ب َ ] (اِ مرکب ) سردار بزرگ لشکر که به این اسم موسوم بود. مخفف اسپهبد، اسپاهبد. سپهبد. رجوع به فهرست ایران در زمان ساسانیان و اسپاهبذ و سپهبد شود.
-
جستوجو در متن
-
ایران سپاهبد
لغتنامه دهخدا
ایران سپاهبد. [ س ِ ب َ ] (اِ مرکب ) رئیس طبقه ٔ جنگیان ایران در زمان ساسانیان . (از دائرةالمعارف فارسی ). ایران سپاهبذ. و رجوع به ایران در زمان ساسانیان شود.
-
شاپور
لغتنامه دهخدا
شاپور. (اِخ ) ابن بهرام . در زمان قباد اول (نهایة ص 226) دارای مقام ایران سپاهبذ بوده است . (ایران در زمان ساسانیان ص 151). و رجوع به شاپور (رازی ) شود.
-
ارتشتار
لغتنامه دهخدا
ارتشتار.[ اَ ت ِ ] (ص ، اِ) این کلمه در پهلوی اَرتَیشتر بمعنی سپاهی و لشکری است و آن از کلمه ٔ اوستائی رَثَه اِشتَرَه بمعنی رزمیان مأخوذ است . مسعودی «ارتشتاران سالار» (فرمانده سپاهیان ) را از مناصب عهد ساسانی یادکرده است و از جمله سیاوش ارتشتاران س...
-
شاپور
لغتنامه دهخدا
شاپور. (اِخ ) رازی . یکی از دو تن مقتدرترین نجبای ایران در زمان پادشاهی پیروز یزدگرد ساسانی . ایران سپاهبد و سپاهبد سواد در زمان پادشاهی قباد پسر پیروز. (فهرست ولف ): در زمان پیروز مقتدرترین نجبای ایران دو تن بودند، یکی زرمهر یاسوخرا از خانواده ٔ بزر...
-
شاهپور مهران
لغتنامه دهخدا
شاهپور مهران . [ رِ م ِ ] (اِخ ) از سرداران و نجبای مقتدر ایران در عصر ساسانیان بود. کریستنسن می نویسد: مقتدرترین نجبای ایران در قرن پنجم میلادی دو تن بودند یکی زرمهریا سوخرا (سوفرا) از خانواده ٔ بزرگ قارن و دیگر شاهپور رازی (مهران ) که از مردم ری و ...
-
هپتالیان
لغتنامه دهخدا
هپتالیان . [ هَِ ] (اِخ ) هفتالیان . قومی بودند که از ایالت کانسوی چین به حدود تخارستان هجوم آوردند. پیروز پادشاه ساسانی که تازه از قلع و قمع کردن کیداریان پرداخته بود، به دفع آنان قیام کرد. اما مغلوب و اسیر شدو بناچار شهر طالقان را که قبل از غلبه ٔ ...
-
اردشیر سوم
لغتنامه دهخدا
اردشیر سوم . [ اَ دَ / دِ رِ س ِوْ وُ ] (اِخ ) (ساسانی ). پس از مرگ شیرویه (کواذ دوم ) پسر او را که طفلی خردسال بود بنام اردشیر سوم بر تخت نشاندند و خوانسالاریا رئیس کل ماه آذر گشنسپ بقیمومت او برقرار شد و در واقع مقام نیابت سلطنت یافت . فرخان شهرورا...
-
غباد
لغتنامه دهخدا
غباد. [ غ ُ ] (اِخ ) قباد. ابن فیروز پادشاه ساسانی (پدر انوشیروان ) (از سال 488 - 531 م .). مرحوم فروغی در خلاصه ٔ شاهنامه آرد: پیروز (پادشاه ساسانی ) را دو پسر بود: «قباد» و «بلاش ». در هنگامی که به رزم ترکان میشد قباد را با خود برد و بلاش را جانشین...