کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سَّامِرِيُّ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سامری
لغتنامه دهخدا
سامری . [ م َ ] (اِخ ) ابراهیم بن ابی العباس . محدث است . (منتهی الارب ).
-
سامری
لغتنامه دهخدا
سامری . [ م ِ ] (اِخ ) ابوالفتح بن ابی الحسن . او راست : کتاب تاریخ . رجوع به ابوالفتح و معجم المطبوعات شود.
-
سامری
لغتنامه دهخدا
سامری . [ م ِ ] (اِخ ) احمدبن محمد. رجوع به همین کلمه و رجوع به زرکلی ص 355 و رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 200 شود.
-
سامری
لغتنامه دهخدا
سامری . [ م ِ ] (اِخ ) سرهنگی بود از سرهنگان دیلمان و او از بزرگان مصر بود و دعوت مصر پذیرفته او را امیرجلیل سید معتمد از شام نوشتندی و بسامیری پیش المنتصر باﷲ فرستاد و از او مدد خواست و او را قائم مقام خلیفه و سلطان طغرل بیک تحویل داد. رجوع به تاریخ...
-
سامری
لغتنامه دهخدا
سامری . [ م ِ ] (اِخ ) محمدبن علی سامری مکنی به ابوالفرج وزیر المستکفی بود اما حکمی نداشت و وزارت او زود منقضی گشت و یکی از شعرا او را به این ابیات هجو کرد:الاَّن ان کفرالمقتر رزقه قالوا کفرن فخف عذاب النارأأکون رجلی مرکبی و جنیبتی خفی علی ذل بذاک ...
-
سامری
لغتنامه دهخدا
سامری . [ م ِ ] (اِخ ) نام او موسی بن ظفر ، قریب و مهتر موسی علیه السلام بود و او گوساله ای زرین مرصع بجواهر ساخته ، و خاک نعل براق جبرئیل علیه السلام که در روز غرق فرعون بدست آورده بودند در اندرون آن در دمیده هر چه بانگی که ملایم گاو است از او برآمد...
-
سامری
لغتنامه دهخدا
سامری . [ م ِ ] (اِخ ) نام پادشاه کالیکوت ها است . (حبیب السیر چ تهران ج 4 ص 625).
-
سامری
لغتنامه دهخدا
سامری . [ م ِ] (اِخ ) ابوسعیدبن ابی الحسین بن ابی السعید سامری . او راست : التوراة چ لیدن 1851 م . (معجم المطبوعات ).
-
گوساله ٔ سامری
لغتنامه دهخدا
گوساله ٔ سامری . [ ل َ / ل ِ ی ِ م ِ ] (اِخ ) گوساله ای که سامری ساخت از زر آنگاه که موسی به طور شده بود و بنی اسرائیل را به پرستش آن اغوا کرد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به سامری شود.
-
گاو سامری
لغتنامه دهخدا
گاو سامری . [ وِ م ِ ] (اِخ )گاوی بود که سامری زرگر از طلا ساخته بود. (برهان ). در ادبیات اسلامی سامری نام مردی است از بنی اسرائیل که قوم مزبور را بپرستیدن گوساله ٔ زرین واداشت . رجوع به قرآن سوره ٔ 20 آیه ٔ 85 تا 98؛ سوره ٔ 12 آیه ٔ 146 - 153 شود. و...
-
ابراهیم سامری
لغتنامه دهخدا
ابراهیم سامری . [ اِ م ِ م ِ ] (اِخ ) ابراهیم بن خلف سامری . از اطبای مشهور دوره ٔ اسلام در قرن ششم هجری . مذهب عیسوی داشته و شاگرد رضی الدین رحبی بوده است . از میان شاگردان رضی الدین تنها ابراهیم صاحب ترجمه و عمران اسرائیلی غیرمسلم بوده اند.
-
ابراهیم سامری
لغتنامه دهخدا
ابراهیم سامری . [ اِ م ِ م ِ ] (اِخ ) ملقب بشمس الحکما. از اطبا و رجال دولت صلاح الدین ایوبی . مهذب الدین یوسف بن ابی سعید سامری شاگرد او بوده است .
-
زرین گاو سامری
لغتنامه دهخدا
زرین گاو سامری . [ زَرْ ری وِ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از صراحی و ظرفی باشد از طلا که به صورت گاو ساخته باشند. (برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی ).رجوع به ماده ٔ قبل ، زرین و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
جستوجو در متن
-
شمس الحکماء
لغتنامه دهخدا
شمس الحکماء. [ ش َ سُل ْ ح ُ ک َ ] (اِخ ) ابراهیم سامری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابراهیم سامری شود.