کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سِنّاْر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سنار
لغتنامه دهخدا
سنار. [ س َ / س ِ ] (اِ) تنک آبی از دریا که تهش نمایان بود و گل داشته باشد تا کشتی در آن بند شود وبایستد و نگذرد و بیم شکستن دهد. (برهان ). موضعی است از بحر که آبش تنک باشد و تهش گل بوده و بیم آن باشد که کشتی در آنجا بند شود. (آنندراج ) : بدو گفت مرد...
-
سنار
لغتنامه دهخدا
سنار. [ س ُ ] (اِ) زن پسر که عروس باشد و بترکی گلن خوانند و بهندی زرگر را گویند. (برهان ) (جهانگیری ).
-
سنار
لغتنامه دهخدا
سنار. [ س ُن ْ نا ] (ع اِ) گربه . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
صنار
لغتنامه دهخدا
صنار. [ ] (اِخ ) ناحیتی است درازای او بیست فرسنگ است میان شکی و تفلیس و همه کافرانند. (حدود العالم ).
-
صنار
لغتنامه دهخدا
صنار. [ ص َن ْ نا ] (اِ) در تداول عامه ، مخفف صد دینار است و آن سکه ای بود از مس معادل دو شاهی و ده عدد آن یک قران (یک ریال ) و سالها رائج بود. تاریخ انتشار آن بطور دقیق معلوم نیست ، ولی آنچه مسلم است اینکه در سال 1319 هَ . ق . جریان داشته ؛ سپس طبق ...
-
صنار
لغتنامه دهخدا
صنار. [ ص ِ ] (معرب ، اِ) معرب چنار است و آن درختی باشد معروف . (برهان ). چنار. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). دُلب . در اقرب الموارد این لغت را به تشدید نون ضبط کرده است . رجوع به چنار شود. || سر دوک . (منتهی الارب ).
-
صنار
لغتنامه دهخدا
صنار. [ ص ِن ْ نا ] (اِخ ) موضعی است به دیار کلب در نواحی شام . (معجم البلدان ).
-
سنار
لغتنامه دهخدا
سنار. [ س َ / س ِ ] (اِ) تنک آبی از دریا که تهش نمایان بود و گل داشته باشد تا کشتی در آن بند شود وبایستد و نگذرد و بیم شکستن دهد. (برهان ). موضعی است از بحر که آبش تنک باشد و تهش گل بوده و بیم آن باشد که کشتی در آنجا بند شود. (آنندراج ) : بدو گفت مرد...
-
سنار
لغتنامه دهخدا
سنار. [ س ُ ] (اِ) زن پسر که عروس باشد و بترکی گلن خوانند و بهندی زرگر را گویند. (برهان ) (جهانگیری ).
-
سنار
لغتنامه دهخدا
سنار. [ س ُن ْ نا ] (ع اِ) گربه . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
سنانیر
لغتنامه دهخدا
سنانیر. [ س َ ] (ع اِ) ج ِ سنور. گربه . (آنندراج ) (دهار). ج ِ سنور و سنار. (ناظم الاطباء). رجوع به سنار شود. || نام گیاهی است که آمله است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به فرهنگ فارسی معین شود.
-
دریابند
لغتنامه دهخدا
دریابند. [ دَرْ ب َ ] (اِمرکب ) به معنی سنار و آن تنک آبی را گویند از دریا که تهش نمایان باشد و گل داشته باشد تا کشتی بر آن بند شود و بایستد و نگذرد. (آنندراج ). || بندر و کشتی گاه . (ناظم الاطباء). || کارخانه ای که در آن کشتیها را تعمیر می کنند. (نا...
-
شامباته
لغتنامه دهخدا
شامباته . [ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) نام یکی از معروفترین قبایل عرب در سودان باشد و محل سکونت ایشان نیل ابیض و ازرق است و جزیره ای میان آنها قرار گرفته است و مرکز عمده ٔ آنان میان وادی العباس و سنار است و شغل اکثر اهالی بازرگانی است . (از معجم قبایل العرب ...