کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سِس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سس
لغتنامه دهخدا
سس . [ س ِ ] (اِ) گیاهی است ازتیره ٔ پیچکیان ، گیاهی است کاملاً انگل گیاهان دیگر شده برگهای آن از میان میرود و انتشار آن بحدی زیاد است که ممکن است مزرعه ای را از میان ببرد، و جنس دیگری از آن بنام افتیمون که انگل نعناع میشود سابقاً در بیماری معدی و قل...
-
سس
لغتنامه دهخدا
سس . [ س ُ ] (فرانسوی ، اِ) چاشنی بعضی اغذیه . رب . (فرهنگ فارسی معین ).
-
سالموک سس
لغتنامه دهخدا
سالموک سس . [ س ُ ] (اِخ ) نام خدایی است که گت ها میگویند انسان با مرگ نمیمیرد بلکه بسوی خدای سالموک پیش میرود. (ایران باستان ص 595 و 596).
-
باریس سس
لغتنامه دهخدا
باریس سس . [ س ِ ] (اِخ ) یکی از هفت تن که برای از میان برداشتن بردیای دروغی (سپنت دات مغ) با هم هم سوگند شدند و در کار خود نیز توفیق یافتند و وی را برداشتند و داریوش را بتخت بنشاندند. (ایران باستان ج 1 ص 531).
-
لین سس تیان
لغتنامه دهخدا
لین سس تیان . [س ِ ] (اِخ ) ظاهراً نام موضعی بوده است : سپاهیان لین سس تیانی به سرکردگی پردیکاس در صف آرائی اسکندر مقابل داریوش سوم درجنگ گوگمل شرکت داشتند. (ایران باستان ج 2 ص 1387).
-
واژههای همآوا
-
سس
لغتنامه دهخدا
سس . [ س ِ ] (اِ) گیاهی است ازتیره ٔ پیچکیان ، گیاهی است کاملاً انگل گیاهان دیگر شده برگهای آن از میان میرود و انتشار آن بحدی زیاد است که ممکن است مزرعه ای را از میان ببرد، و جنس دیگری از آن بنام افتیمون که انگل نعناع میشود سابقاً در بیماری معدی و قل...
-
سس
لغتنامه دهخدا
سس . [ س ُ ] (فرانسوی ، اِ) چاشنی بعضی اغذیه . رب . (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
رأس السؤار
لغتنامه دهخدا
رأس السؤار. [ رَءْ سُس ْ س ُ آ ] (اِخ ) دماغه ای است در باختر خلیج فارس .
-
ناکسوس
لغتنامه دهخدا
ناکسوس . [ سُس ْ ] (اِخ ) ناکسس . جزیره ای است درجنوب یونان در دریای اژه با بیست هزار نفر جمعیت .
-
پرشن
لغتنامه دهخدا
پرشن . [ پ َ رَ ] (اِ) کشوث . (حبیش تفلیسی ) . سس حماض الأرنب . افرهنج . خنگو. اکشوث . کثوث . کثوتا.
-
غریف
لغتنامه دهخدا
غریف . [ غ ِرْ ی َ] (ع اِ) درختی است نرم و سس-ت . ی-ا آن بردی (گیاهی ) است . (منتهی الارب ). شجر خوار و قیل البردی . (اقرب الموارد). لحاقبة الشوع و الغریف . (معجم البلدان ).
-
رأس السکر
لغتنامه دهخدا
رأس السکر. [ رَءْ سُس ْ س ُ ] (اِخ ) نام محلی است در سمرقند در گذر رود سغد که ورغسر نیز نامیده میشد. (از احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 95 و 133).
-
خس السلاطه
لغتنامه دهخدا
خس السلاطه . [ خ ُس ْ سُس ْ س َ ] (ع اِ مرکب ) طلحسقوق . کاسنی صحرائی . هندباء بری . یعیضه .(یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به کاسنی صحرائی شود.