کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سَرِيعُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سریع
لغتنامه دهخدا
سریع. [ س َ ] (ع ص ) جَلد و شتاب کننده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). زود. (مهذب الاسماء). شتابنده . (دهار) (منتهی الارب ).- سریعالامضاء ؛ زودگذر : شمشیر قضا نافع و سریعالامضاءاست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).- سریعالانزال ؛ که زود آب او آید. سست کمر. که ...
-
جستوجو در متن
-
هیذم
لغتنامه دهخدا
هیذم . [ هََ ذَ ] (ع ص ) شتاب رو سریع. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سریع. (از اقرب الموارد).
-
حثحاث
لغتنامه دهخدا
حثحاث . [ ح َ ] (ع ص ) تند. سریع. شتاب . || قرب حثحاث ؛ ای سریع لیس فیه فتور. (منتهی الارب ).
-
مئلب
لغتنامه دهخدا
مئلب .[ م ِءْ ل َ ] (ع ص ) شتاب رو. (منتهی الارب ). سریع و جلد و شتاب رو. (ناظم الاطباء). سریع. (اقرب الموارد).
-
مبهش
لغتنامه دهخدا
مبهش . [ م ُ ب َهَْ هََ ] (ع ص ) سریع. (ذیل اقرب الموارد). سیر مبهش ؛سیر سریع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
مسعام
لغتنامه دهخدا
مسعام . [ م ُ عام م / م ِ ](ع ص ) سریع، گویند: سیل مسعام ؛ توجبه و سیل شتاب و تیزرو و سریع. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
برق آسا
لغتنامه دهخدا
برق آسا. [ ب َ ] (ص مرکب ) همانند برق . مجازاً، سخت تند و سریع: حمله ٔ برق آسا؛ حمله ٔ سریع و غافلگیرکننده .
-
عریف
لغتنامه دهخدا
عریف .[ ع َ ] (اِخ ) ابن سریع. تابعی است . (منتهی الارب ).
-
هذب
لغتنامه دهخدا
هذب . [ هََ ذِ ] (ع ص ) سریع از اسب و جز آن . (از اقرب الموارد).
-
چابک نفس
لغتنامه دهخدا
چابک نفس . [ ب ُ ن َ ف َ ] (ص مرکب ) تندرو. سریع. حاضرسخن .
-
قعطل
لغتنامه دهخدا
قعطل . [ ق َ طَ ] (ع ص ) سریع. (اقرب الموارد).
-
ملعان
لغتنامه دهخدا
ملعان . [ م َل َ ] (ع مص ) سریع و سبک رفتن . (از اقرب الموارد).
-
مکعطل
لغتنامه دهخدا
مکعطل . [ م ُ ک َ طِ ] (ع ص ) سریع. (از اقرب الموارد).
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا.[ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) اسودبن سریع. صحابی است .