کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوگلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سوگلی
لغتنامه دهخدا
سوگلی . [ س َ گ ُ ] (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) محبوب . معشوق . برگزیده . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
سوگلی تپه
لغتنامه دهخدا
سوگلی تپه . [ س ُ گ ُ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه . دارای 796 تن سکنه . آب آن از زرینه رود. محصول آنجا غلات ، حبوبات ، چغندر، پنبه ، کرچک ، کشمش . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان گلیم بافی است . (از ف...
-
جستوجو در متن
-
عزیزگرامی
لغتنامه دهخدا
عزیزگرامی . [ ع َ گ ِ ] (ص مرکب ) سوگلی . (یادداشت مرحوم دهخدا). عزیزدردانه . عزیز و گرامی . رجوع به «عزیز» و «گرامی » شود.
-
نوخریده
لغتنامه دهخدا
نوخریده . [ن َ / نُو خ َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) که به تازگی خریده شده است . || بنده و زرخریدی که به تازگی خریده اند، کنایه از کنیزک تازه و سوگلی : خواندی آن نوخریده را از نازبانوی روم و نازنین طراز.نظامی .
-
ملیجک
لغتنامه دهخدا
ملیجک . [ م َ ج َ ] (اِخ ) (... اول ) محمد فرزند دوستی چوپان گروسی برادر امینه اقدس یکی از زنان سوگلی ناصرالدین شاه است . (از تاریخ رجال ایران ج 3 ص 219). رجوع به همین مأخذ و مدخل قبل شود.
-
ملیجک
لغتنامه دهخدا
ملیجک . [ م َ ج َ ] (اِخ ) غلامعلی خان ، معروف به ملیجک و ملقب به عزیزالسطان و بعد سردار محترم . برادرزاده ٔ امینه اقدس گروسی یکی از زنان سوگلی ناصرالدین شاه و پسر میرزا محمدخان ، معروف به ملیجک اول و ملقب به امین خاقان است که در حدود 1296 هَ . ق . م...
-
دردانه
لغتنامه دهخدا
دردانه . [ دُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) دانه ٔ در. یک دانه ٔ مروارید. (ناظم الاطباء). دانه ٔ در که مروارید غلطان بزرگ پرآب باشد. (لغت محلی شوشتر- خطی ). || در یکتا. (آنندراج ). در یتیم . یتیمه . گوهر یکتا. دانه ٔ دری تابان و بزرگ : ماند به سینه و دم طاو...
-
مرغ
لغتنامه دهخدا
مرغ . [ م َ ] (اِ) فریز است و آن نوعی ازسبزه باشد که حیوانات چرنده آن را به رغبت تمام خورند و آن زیاده از نیم شبر از زمین بلند نشود. و بغایت سبز و خرم و درهم روئیده باشد. (برهان ). نوعی از گیاه که به انبوهی روید بغایت سبز و نازک باشد و به هندی دوب گو...
-
خاصه
لغتنامه دهخدا
خاصه . [ خاص ْ ص َ ] (ع ص ، ا، ق ) خاصة. ضد عامه . (ناظم الاطباء). ضد عام . (آنندراج ). الذی تخصّه لنفسک . ضدالعامة کالخاص .(اقرب الموارد) (تاج العروس ) (المنجد) (فرهنگ ناظم الاطباء). || از جنس اعلی . مقابل خرجی . از نوع ممتاز. چیز گران بها. هر چیز ب...
-
خسرو پرویز
لغتنامه دهخدا
خسرو پرویز. [ خ ُ رَ / رُو پ َرْ ] (اِخ ) وی یکی از پادشاهان ساسانی است که از طریق «وستهم » و «وندوی » دو نفر از بزرگان ایران پس از خلع هرمز بپادشاهی رسید. خسروپرویز در این روزگار به آذربایجان بود و چون بشاهی رسید شتابان به تیسفون رفت و در سال 590 م ...
-
خانواده
لغتنامه دهخدا
خانواده . [ ن َ / ن ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خاندان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). دودمان . خیل خانه . (ناظم الاطباء). تبار. دوده : اصیل زاده و از خانواده ٔ حرمت بزرگوار و به اقبال و دولت اندرخور. سوزنی . || اهل خانه . اهل البیت . (ناظم الاطباء).تاری...