کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سوگ
لغتنامه دهخدا
سوگ . (اِ) مصیبت . غم . ماتم . اندوه . (برهان ) (جهانگیری ). ماتم . (غیاث ). غم و ماتم بخلاف سور. (آنندراج ) : زمانی برق پرخنده زمانی رعد پرناله چنان مادر ابر سوگ عروس سیزده ساله . رودکی .بخون پدر من جگرخسته ام کمر برمیان سوگ را بسته ام . فردوسی .بسو...
-
واژههای مشابه
-
سوگ سیاوش
لغتنامه دهخدا
سوگ سیاوش . [ گ ِ وَ ] (اِ مرکب ) نام لحنی از موسیقی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
تسلیت نامه
لغتنامه دهخدا
تسلیت نامه . [ ت َ ی َ م َ / م ِ] (اِ مرکب ) سوگ نامه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
احداد
لغتنامه دهخدا
احداد. [ اِ ] (ع مص ) احداد مراءة؛ سوگ داشتن زن بشوهر. (زوزنی ). || بازایستادن زن از زینت . || جامه ٔ سوگ بپوشیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). || احداد نظر؛ تیز نگرستن . (زوزنی ). تیز نگریستن . (تاج المصادر). || تیز کردن کارد و امثال آن بسنگ و سوه...
-
پرخراش
لغتنامه دهخدا
پرخراش . [ پ ُ خ َ ] (ص مرکب ) سخت خراشیده . بسیار شخوده : چو بنشست با سوگ ماهی بلاش سرش پر ز گرد و رخش پرخراش .فردوسی .
-
تسلب
لغتنامه دهخدا
تسلب . [ ت َ س َل ْ ل ُ ] (ع مص ) جامه ٔ سوگ پوشیدن زن بر شوی و غیر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
-
گورابه
لغتنامه دهخدا
گورابه . [ ب َ ] (اِخ ) نام موضعی است که دخمه ٔ پدران رستم در آنجاست . (برهان ) (از رشیدی ) : زبهر پدر زال با سوگ و دردبه گورابه اندر همی دخمه کرد. فردوسی (از رشیدی و جهانگیری ).به گورابه آنگه نهادند روی همه راه شادان و پرگفت وگوی . فردوسی .بنه برنها...
-
سلاب
لغتنامه دهخدا
سلاب . [ س ِ ] (ع اِ)جامه ٔ ماتم . ج ، سلب . (ناظم الاطباء) (غیاث ). جامه ٔ سوگ . (مهذب الاسماء). || (معرب ، اِ) مخفف اسطرلاب و این لفظ اگر چه یونانی است اما چون این تخفیف را اهل فرس کرده اند مذکور شد. (رشیدی ) : بگفت این و سلاب برداشت زود.اسدی (از آ...
-
تازه ساختن
لغتنامه دهخدا
تازه ساختن . [ زَ / زِ ت َ ] (مص مرکب ) نو کردن . تجدید کردن : طالب آیین ترنم تازه ساخت چون نسازد، عندلیب آمل است . کلیم (از آنندراج ).و بر این قیاس است تازه ساختن داغ ، یعنی تجدید کردن سوگ و غم . رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 87 شود. || تازه ساختن بنا...
-
سوگنامه
لغتنامه دهخدا
سوگنامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه که در آن اوصاف ماتم و مرثیه ای نوشته باشد. (آنندراج ). تعزیت نامه . (ناظم الاطباء) : کس حرف سوگنامه ٔ کنعانیان نخواندتا من قلم به سوگ تو کردم سیه نشان . درویش واله هروی (از آنندراج ).رجوع به سوک نامه شود.
-
پرناله
لغتنامه دهخدا
پرناله . [ پ ُ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) پراَنین : زمانی برق پرخنده زمانی رعد پرناله چنان مادر ابر سوگ عروس سیزده ساله . رودکی .همی کوه پرناله و پرخروش همی سنگ خارا برآمد بجوش .فردوسی .
-
پادشاهان
لغتنامه دهخدا
پادشاهان . [ دْ / دِ ] (اِ) ج ِ پادشاه . ملوک . صید. مُلَکاء. سلاطین . اَملاک . (منتهی الارب ):پادشاهان را سوگ داشتن محال باشد. (تاریخ بیهقی ).پادشاهان از پی یک مصلحت صد خون کنند. انوری .پادشاهان سخن به صلابت گویند و باشد که درنهان صلح جویند. (گلستان...
-
سوگوار
لغتنامه دهخدا
سوگوار. (ص مرکب ) (از: سوگ + وار، پسوند اتصاف ). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مصیبت زده . صاحب ماتم را گویند چه سوگ به معنی ماتم و وار به معنی صاحب است . (برهان ). ماتم زده . (فرهنگ رشیدی ) : بدو گفت پیران که ای شهریارچه بودت که گشتی چنین سوگوار....