کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سوکی
لغتنامه دهخدا
سوکی . (اِخ ) دهی است از دهستان مال اسد بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. دارای 120 تن سکنه . آب آن از چشمه ها. محصول آنجا غلات ، صیفی ، لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری است . ساکنین از طایفه ٔ مال اسد هستند و در زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرا...
-
سوکی
لغتنامه دهخدا
سوکی . (ص نسبی ) عزادار. سوکوار : هوا شد چو سوکی ز گرد نبردزمین چون پر از خون تن کشته مرد. اسدی .بسان تن بی روان بد زمین هوا چون دژم سوکیی دل غمین .اسدی .
-
جستوجو در متن
-
انعقاد
لغتنامه دهخدا
انعقاد.[ اِ ع ِ ] (ع مص ) بسته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). بسته شدن و مجتمع شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پیوستن . بستن . (یادداشت مؤلف ). || نزد علماء اصول و فقهاء، وابستگی اجزاء تصر...