کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوله در پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سوله در
لغتنامه دهخدا
سوله در. [ ل َ دَ ] (اِخ )دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین . دارای 182 تن سکنه . آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات ، یونجه ، انگور، جنگل تبریزی . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
واژههای مشابه
-
سؤله
لغتنامه دهخدا
سؤله . [ س ُءْ ل َ ] (ع اِ) خواسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سؤلة
لغتنامه دهخدا
سؤلة. [ س ُ ءَ ل َ] (ع ص ) مرد بسیارسؤال . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
لابیج
لغتنامه دهخدا
لابیج . (اِخ ) نام پشته هائی در حوالی سوله ده مازندران . (مازندران و استراباد رابینو ص 31 بخش انگلیسی ).
-
حمدان
لغتنامه دهخدا
حمدان . [ ح َ ] (اِ) آلت تناسلی مرد : بجنبانم علم چندان در آن دو گنبد سیمین که سیماب از سر حمدان فروریزمش در سوله .عسجدی .آن که ز حمدان خوشگوار و لطیفش کنده و شلف آرزو برند خرانبار.سوزنی .
-
خشک نودهان
لغتنامه دهخدا
خشک نودهان . [ خ ُ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فومن ، واقع در 8 هزارگزی شمال باختری فومن کنار راه فرعی لولمان به گوراب زرمیخ ، این ده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل ومرطوب . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ سوله ، محصول آن ب...
-
مهما
لغتنامه دهخدا
مهما. [ م َ ] (ع ادات شرط) هرچه . هرچ . چون . (منتهی الارب ). گویند اسم است بدلیل عود ضمیر به آن در«مهما تأتنابه » و گویند حرف است بدلیل قول زهیر:و مهما یکن عند امرء من خلیقةو ان خالها تخفی علی الناس تعلم . (از منتهی الارب ).مهما را سه معنی است یکی ...
-
حاتم
لغتنامه دهخدا
حاتم .[ ت ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سعد طائی مکنی به ابوسفانه . مردی سخی و جوانمرد ازقبیله ٔ طی ّ که عرب به سخا و کرم وی مَثل زند: اکرم من حاتم طی . و در فارسی مثل حاتم یا مثل حاتم طائی گویند. و از آن سخت سخی و بخشنده خواهند : ای دریغ آن حر هنگام سخا حا...
-
خواسته
لغتنامه دهخدا
خواسته . [ خوا / خا ت َ / ت ِ ] (اِ) زر. مال . اسباب . جمعیت . سامان . ملک . املاک . آنچه دلخواه باشد. (برهان ). مال . عَرَض . ضیعت . مال جز محصولات ارضی . (یادداشت بخط مؤلف ) : دانش و خواسته ست نرگس و گل که بیک جای نشکفد با هم هرکه را دانش است خواس...