کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوسک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سوسک
لغتنامه دهخدا
سوسک . (اِ)نوعی از جعل باشد و او بیشتر در حمامها متکون میشود. (برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). صراراللیل . جدجد. صیاح اللیل . خرچسنه . گوگال . (یادداشت بخط مؤلف ).- امثال :سوسک به بچه اش میگوید قربان دست و پای بلوریت .
-
سوسک
لغتنامه دهخدا
سوسک . [ س َ ] (اِ) تیهو و آن پرنده ای باشد شبیه به کبک لیکن کوچکتر از اوست . (برهان ) (از آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ).
-
جستوجو در متن
-
جزغ
لغتنامه دهخدا
جزغ . [ ج ِ ] (اِ) سوسک و چرغد. || ملخ . (ناظم الاطباء).
-
چز
لغتنامه دهخدا
چز. [ چ ُ ] (اِ) چرغد و شبگیر. سوسک حمام . (ناظم الاطباء).
-
ابن فاسیاء
لغتنامه دهخدا
ابن فاسیاء. [ اِ ن ُ ] (ع اِ مرکب ) خُنْفساء. تسینه گوگال . سوسک سیاه . قرنبی . خبزدوک . (منتهی الارب ).
-
مدو
لغتنامه دهخدا
مدو. [ م ِ ] (اِ) در تداول مردم کرمان ، سوسک قهوه ای رنگ بالدار. مدوک . رجوع به مدوک شود.
-
مدوک
لغتنامه دهخدا
مدوک . [ م ِ ] (اِ) درتداول مردم کرمان و فارس ، مدو. سوسک های خرمائی رنگ بالدار که در جاهای مرطوب می زیند. رجوع به مدو شود.
-
بنت وردان
لغتنامه دهخدا
بنت وردان . [ ب ِ ت ُ وِ ] (ع اِ مرکب ) سوسک سرخ . تسنه . گوگال . خبزدوک . خبزدو. سوسک سیاه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نوعی حشره ٔ سیاه که معروف است . ج ، بنات وردان . (از المرصع). رجوع به یاقوت ج 1 ص 395و لکلرک در شرح کلمه ٔ ذراریح از ابن البیطار ...
-
ابن وردان
لغتنامه دهخدا
ابن وردان . [ اِ ن ُ وَ ] (ع اِ مرکب ) سنگم . (مهذب الاسماء). سوسکه . (خلاص نطنزی ). سوسک سرخ که بیشتر در حمامها و در بالوعه ها باشد. تذو. (مهذب الاسماء).
-
عواساء
لغتنامه دهخدا
عواساء. [ ع َ ] (ع اِ) خبزدوک باردار، یا خبزدوک بابچه . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). خنافس و سوسک حامل و باردار. (از اقرب الموارد).
-
چرغد
لغتنامه دهخدا
چرغد.[ چ َ غ َ ] (اِ) قسمی از سوسک که در حمام و جاهای نمناک تولید میگردد. شبگیر. (ناظم الاطباء). || مخفف چرغند. (فرهنگ شعوری ). رجوع به چرغند شود.
-
جیرجیرک
لغتنامه دهخدا
جیرجیرک . [ رَک ْ ] (اِ مرکب ) قسمی از حشره که آفت رَز (مو) میباشد. صراراللیل . سسروک . || سوسک سفید جهنده که شب ها و گاه روزها آواز ممتد و طولانی دهند .
-
حدیدی
لغتنامه دهخدا
حدیدی . [ ح َ] (ع اِ) کبیکج . سوسک . سوشک . کف الضبع (السبع). و بیونانی بطراخیون و سالتین (شالبین ) اغریون و بترکی ماستواچیچگی . رجوع به ابن بیطار و ترجمه ٔ لکلرک شود.
-
بنات وردان
لغتنامه دهخدا
بنات وردان . [ ب َ ت ُ وِ ] (ع اِ مرکب ) آنچه در نجاست است از کرمها. (زمخشری ) صرصر. زیز. جقا. سوسک سرخ . کرمهای نجاست . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 88 شود.