کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سورة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
صورت
لغتنامه دهخدا
صورت . [ رَ ] (ع اِ) صورة. هیأت . خلقت . (السامی ). شکل . شاره . تمثال . نقش . نگار : ای قامت تو بصورت کاونجک هستی تو بچشم هر کسی بلکنجک . شهید بلخی .ای عاشق دلسوزه بدین جای سپنجی همچون شمنی چینی بر صورت فرخار. (منسوب به رودکی ).غریب نایدش از من غری...
-
صورت
لغتنامه دهخدا
صورت . [ رَ] (اِخ ) دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل ، واقع در 21 هزارگزی جنوب بابل . در دشت قرار گرفته و هوای آن معتدل ، مرطوب و مالاریائی است . 400 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ سجادرود. محصول آنجا برنج ، غلات . نیشکر. مختصر پنبه و صیفی کاری اس...
-
صورة
لغتنامه دهخدا
صورة. [ رَ ] (اِخ ) مکانی است در صدر یلملم از اراضی مکه . (معجم البلدان ).
-
صورة
لغتنامه دهخدا
صورة. [ رَ تَن ْ ] (ع ق ) از جهت صورت . از لحاظ صورت . مقابل معنی . رجوع به صورتاً و صورت شود.
-
صورة
لغتنامه دهخدا
صورة. [ ص َ رَ ] (ع اِ) خارش سر. (مهذب الاسماء). خارش سر، چنانکه صاحب او خواهد که کسی شپش سر او را جوید. (منتهی الارب ).
-
صورة
لغتنامه دهخدا
صورة.[ رَ ] (ع اِ) صورت . ج ، صُوَر. رجوع به صورت شود.
-
سورت
لغتنامه دهخدا
سورت . [ رَ ] (ع اِ) شرف . منزلت . || پاره ای از قرآن مجید. (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به سورة شود.
-
سورت
لغتنامه دهخدا
سورت . [ س َ / سُو رَ ] (از ع اِمص ) تیزی . حدت . تندی هر چیز. (غیاث ). تیزی از هر چیزی . (آنندراج ). سورة : در خانه ٔ پیرزنی از عجائز بخارا متواری شد تا فورت حادثه و سورت واقعه ٔ او سکون یافت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). رجوع به سورة شود. || برجستن شرا...
-
ثورت
لغتنامه دهخدا
ثورت . [ ث َ رَ ] (ع اِ) رجوع به ثورة شود.
-
ثورة
لغتنامه دهخدا
ثورة. [ ث َ رَ ] (ع اِ) گاو ماده . ج ، ثورات . || ثُؤرة. کین . کینه . || شورش . || انقلاب . || بسیاری از مال و رجال . و شاید ثَورَه معرّب شورش باشد.
-
ثورة
لغتنامه دهخدا
ثورة. [ ث ِ وَ رَ ] (ع اِ) ج ِ ثور. گاوان . || لختهای بزرگ از پینو.
-
جستوجو در متن
-
فجر
لغتنامه دهخدا
فجر. [ ف َ ] (اِخ ) سوره ٔ هشتادونهم از قرآن . از سوره های مکیه و شامل سی آیت است . پس از سوره ٔ غاشیه و پیش از سورة البلد قرار دارد.
-
احزاب
لغتنامه دهخدا
احزاب . [ اَ ] (اِخ ) (سوره ٔ...) سوره ٔ سی وسوم از قرآن ، و آن مدنیه است و دارای هفتادوسه آیت است ، پس از سوره ٔ سجده و پیش از سوره ٔ سَبَاء.
-
ذاریات
لغتنامه دهخدا
ذاریات . (اِخ ) نام سوره ٔ پنجاه و یکمین از قرآن کریم . و آن مکیة و دارای شصت آیت است ، پیش از سوره ٔ طور و پس از سوره ٔ ق .