کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سورا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سورا
لغتنامه دهخدا
سورا. (اِخ ) نام شهری و مدینه ای است . (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ).
-
واژههای همآوا
-
صورا
لغتنامه دهخدا
صورا. [ ] (اِ) سام ابرص است و گفته اند نوعی از وزغ کبیرالرأس مربع شبیه برأس ام جنین عریض الجسد است و حردون را نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه ). وزغ . سام ابرص .
-
ثورا
لغتنامه دهخدا
ثورا. [ ث َ ] (اِخ ) نام نهری است از انهار دمشق . (مراصد الاطلاع ).
-
جستوجو در متن
-
غطط
لغتنامه دهخدا
غطط. [ غ َ طَطْ ] (اِخ )رستاقی است به کوفه که به شانیا چسبیده است و در سیب اعلی نزدیکی سورا قرار دارد. (از معجم البلدان ).
-
پنزا
لغتنامه دهخدا
پنزا. [ پ ِ ] (اِخ ) شهری است در روسیه (ولگای اوسط)، واقع درکنار سورا. دارای 92000 تن سکنه و کارخانه ٔ چرم سازی و صابون سازی . در قاموس الاعلام ترکی آمده است : نام شهرمرکزی ایالتی است در روسیه موسوم به همین اسم در 298 کیلومتری جنوب شرقی مسکو در ملتقا...
-
قف
لغتنامه دهخدا
قف . [ ق ُف ف ](اِخ ) موضعی است در سرزمین بابل نزدیک باجَوّا و سورا. شبیب بن بحرة اشجعی خارجی که در قتل علی علیه السلام با ابن ملجم دست داشت از اینجاست . (معجم البلدان ).
-
اردوانیون
لغتنامه دهخدا
اردوانیون . [ اَ دَ نی یو ] (اِخ ) اشکانیان . پادشاهان پارت . اردوانیان . این نام را ابن اثیر یاد کرده است و ابن خلدون گوید ایشان انباط سواد باشند و مسعودی گویدآنان ملوک نبط از ملوک الطوایف اند و در سرزمین عراق پیوسته به قصر ابن هبیرة و سورا و احمدآب...
-
قصر ابن هبیرة
لغتنامه دهخدا
قصر ابن هبیرة. [ ق َ رُ اِ ن ِ هَُ ب َ رَ ] (اِخ ) قصری است منسوب به یزیدبن عمربن هبیرةبن معیة والی عراق از طرف مروان بن محمدبن مروان . وی بر کنار فرات کوفه شهری ساخت و در آن سکونت کرد و چون مروان به وی سفارش کرد که از مجاورت مردم کوفه بپرهیزد او آن ...
-
فرات
لغتنامه دهخدا
فرات . [ ف ُ] (اِخ ) نهر عظیمی است که با دجله پیوندد و هر دوی آنها یک نهر شوند در عبادان و به خلیج فارس ریزند. (اقرب الموارد). حمزة گوید: فرات معرب است ، و نام دیگرش فالادرود است زیرا در کنار دجله مانند اسب جنیبتی (یدک کش ) است ، و در پارسی جنیبت را ...
-
ذیون
لغتنامه دهخدا
ذیون . (اِخ ) جبار و دشخدای سوراقوسیا. تلمیذ افلاطون . وی پس از راندن برادرزاده ٔ خویش ذیونوسیوس جوان از سورا قوسیا بجای وی زمام حکومت آنجا بدست گرفت (از 357 - 354 ق .م .) و او رابعلت استبداد و خودسری وی بکشتند. مولد او به سال 409 و وفات در 354 ق .م ...
-
کبش
لغتنامه دهخدا
کبش . [ ک َ ] (ع اِ) گوسفند دوساله و گفته اند چهارساله . (اقرب الموارد). بره ٔ دو ساله . (لغت نامه ٔ مقامات حریری ). قچقار و آن در سال چهارم باشد. (منتهی الارب ). گوسفند نر یعنی میش نر شاخ دار جنگی . (از غیاث اللغة) (آنندراج ). گوسفند نر. قوچ . (یادد...
-
خوی
لغتنامه دهخدا
خوی . [ خُی ْ ] (اِخ ) نام یکی از شهرستانهای استان آذربایجان است که از شمال به شهرستان ماکو و از جنوب بشهرستان ارومیه و از خاور به شهرستان مرند و از باختر به کشور ترکیه محدود است . ناحیه ٔ سرحدی قطور که کردنشین می باشد جزء این شهرستان محسوب می گردد. ...
-
ابوطاهر قرمطی
لغتنامه دهخدا
ابوطاهر قرمطی . [ اَ هَِ رِ ق َ م َ / ق ِ م ِ ] (اِخ ) سلیمان بن حسن جنابی ابن بهرام فارسی . از مردم گنافه ٔ فارس . در روز دوشنبه ٔ 25 ربیعالاَّخر 311 هَ . ق . به بغداد خبر آمد که ابوطاهر سلیمان بن حسن جنابی با 1700 پیاده به بصره آمده و نردبان ها بر ...