کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سود و سرمایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سود بخشیدن
لغتنامه دهخدا
سود بخشیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) سود دادن .
-
سود برداشتن
لغتنامه دهخدا
سود برداشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) انتفاع . (المصادر زوزنی ). سود بردن .
-
سود دادن
لغتنامه دهخدا
سود دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) سود بخشیدن . مفید شدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
سود ناویژه
لغتنامه دهخدا
سود ناویژه . [ دِ ژَ / ژِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفع غیرخالص . (فرهنگستان ).
-
سود ویژه
لغتنامه دهخدا
سود ویژه . [ دِ ژَ / ژِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفع خالص . (فرهنگستان ).
-
شحنه سود
لغتنامه دهخدا
شحنه سود. [ ش ِ ن َ / ن ِ ] (ن مف مرکب ) گرفتار شحنه . (شرفنامه چ وحید ص 124) : سیه کار شب چون شود شحنه سودبرون آید آتش ز گردنده دود.نظامی .
-
جستوجو در متن
-
بضاعت
لغتنامه دهخدا
بضاعت . [ ب ِ ع َ ] (ع اِ) مال التجاره . (ناظم الاطباء) آخریان . سلعه . سعفه . کالا. || مکنت و ثروت . (ناظم الاطباء). مایه و مال و با آوردن ، بردن ،داشتن ، ساختن و یافتن ترکیب شود. سرمایه . رجوع به ارمغان آصفی شود. || اسباب و متاع و ملک . (ناظم الاطب...
-
اصلاً و فرعاً
لغتنامه دهخدا
اصلاً و فرعاً. [ اَ لَن ْ وَ ف َ عَن ْ ] (ق مرکب ) مایه و سود. سرمایه و بهره .
-
سرمایه
لغتنامه دهخدا
سرمایه . [ س َ رِ / س َرْ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) معروف است ولی در مایه و سرمایه فرق است و مایه رأس المال و آن سود که حاصل آید اگر خرج نکنند بر مایه سرمایه شود و آن را سوزیان نیز گویند . (آنندراج ) (انجمن آرا) : عمری که مر تراست سرمایه ویداست و کارها...
-
ابضاع
لغتنامه دهخدا
ابضاع . [ اِ ] (ع مص ) بستوه آمدن . || بشوهر دادن زن را. || بضاعت ساختن . چیزی را سرمایه کردن . || سیراب کردن . || رسول را جواب شافی گفتن . || بیان شافی کردن . هویدا کردن کلام . || بضاعت دادن . آخریان فرادادن . (تاج المصادر بیهقی ). چیزی به سرمایه دا...
-
مایستان
لغتنامه دهخدا
مایستان . [ ی َ ] (اِمرکب ) جایگاه و مرکز سرمایه و سود. (گنجینه ٔ گنجوی ص 140). از «مایه » + «ستان » پساوند مکان : بهتر از این مایستانیت نیست سود کن آخر که زیانیت نیست .نظامی (از گنجینه ٔ گنجوی ).
-
ارتاق
لغتنامه دهخدا
ارتاق . [ اُ] (مغولی ، ص ، اِ) در لهجه ٔ محاوره ٔ مردم خوارزم بمعنی تاجر است . (آنندراج ). اورتاق : از جماعتی که میگویند ما ارتاق میشویم و بالش میگیریم تا سوددهیم . (جهانگشای جوینی ). و آنچ بتازگی ارتاق میشوندو در عهد گذشته پیش از جلوس مبارک که ارتاق...
-
ربح
لغتنامه دهخدا
ربح . [ رِ ] (ع اِ) نفع و سود که از تجارت حاصل می آید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از غیاث اللغات ). نفع و سود. (ناظم الاطباء). سود. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ص 51). مقابل خسر. (یادداشت مرحوم دهخدا). منفعت . (یادداشت مرحوم دهخدا). اسم است برای ...
-
انبازیدن
لغتنامه دهخدا
انبازیدن . [ اَم ْ دَ ] (مص )شریک شدن در هر سرمایه ٔ عمومی که در سود و زیان شرکت داشته باشد. (ناظم الاطباء). شرکت . (شعوری ج 1 ورق 123 الف ). || ترقی دادن . (ناظم الاطباء).