کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنگریزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنگریزه
لغتنامه دهخدا
سنگریزه . [ س َ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) ریگ و رمل و خرده سنگ و پاره سنگ . (ناظم الاطباء). حَصی ̍. (منتهی الارب ). حصباة، حصاة. (دهار). کَنکَث . (دهار). حصباء. (نصاب الصبیان ) (منتهی الارب ) : صحرا ریگ و سنگریزه بسیار داشت . (تاریخ بیهقی ).جانست نه سنگری...
-
واژههای مشابه
-
سنگریزه ناک
لغتنامه دهخدا
سنگریزه ناک . [ س َ زَ / زِ ] (ص مرکب ) رملی و ریگی و جایی که دارای سنگ ریزه باشد. (ناظم الاطباء): حیرة مضروسه ، ارض محصاة، ارض محصبه ؛ زمینی سنگ ریزناک . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
جذاذة
لغتنامه دهخدا
جذاذة. [ ج ُ ذَ ] (ع اِ) یکی جُذاذ، یعنی سنگریزه های زر. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سنگریزه های زر. (آنندراج ).
-
مقضوض
لغتنامه دهخدا
مقضوض . [ م َ ] (ع اِ) سنگریزه ٔ بزرگ . || (ص ) طعامی که در آن سنگریزه باشد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
قضض
لغتنامه دهخدا
قضض . [ ق َ ض َ ] (ع اِ) سنگریزه که شکسته و ریزه گردد. || سنگریزه ٔ خرد. || خاک که بر فرش نشیند. || جمیع: جاء القوم قضضهم ؛ ای جمیعهم . || (ص ) سنگریزه ناک : طعام قضض ؛ طعام سنگریزه ناک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
زلة
لغتنامه دهخدا
زلة. [ زِل ْ ل َ ] (ع اِ) سنگریزه یا سنگریزه های تابان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نوع و هیأت لغزش . (ناظم الاطباء).
-
ارطاس
لغتنامه دهخدا
ارطاس . [ اِ ] (ع مص ) ارطاس حجارة؛ موافق شدن و هموار نشستن بعض سنگریزه ها بر بعض دیگر. بعضی سنگریزه بر بعضی موافق شدن . هموار نشستن . (منتهی الأرب ).
-
شذان
لغتنامه دهخدا
شذان . [ ش َ / ش ُذْ ذا ] (ع اِ) سنگریزه های پراکنده و جز آن . (منتهی الارب ). سنگریزه های متفرق و جز آن و مفتوح آن اسم جمع است ، چون کذان . (از اقرب الموارد).- شذان الحصا ؛ سنگریزه های پراکنده و جز آن . (ناظم الاطباء).- شذان الناس ؛ مردم پراکنده . ...
-
وثام
لغتنامه دهخدا
وثام . [ وِ ] (ع مص ) خون آلود کردن سنگریزه پای را. (اقرب الموارد) (المنجد).
-
حصاحص
لغتنامه دهخدا
حصاحص . [ ح َ ح ِ ] (ع اِ) ج ِ حصحص . سنگها. سنگریزه ها.
-
حصبة
لغتنامه دهخدا
حصبة. [ ح َ ص َ ب َ ] (ع اِ) سنگریزه ، و یکی از آن ، و این نادر است .
-
حصیم
لغتنامه دهخدا
حصیم . [ ح َ ] (ع اِ) سنگریزه های خرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
ملاة
لغتنامه دهخدا
ملاة. [ م َ ] (ع اِ) دشت سنگریزه و سراب ناک . ج ، مَلا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). دشت سنگریزه ناک و سراب ناک . (ناظم الاطباء).