کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نغمه سنج
لغتنامه دهخدا
نغمه سنج . [ ن َ م َ / م ِ س َ ](نف مرکب ) نغمه سرا : نخلبندان حدایق اخبارو نغمه سنجان بساتین اسحار. (حبیب السیر ج 3 ص 2).
-
نم سنج
لغتنامه دهخدا
نم سنج . [ ن َ س َ ] (اِ مرکب ) میزان الرطوبة. (لغات فرهنگستان ). ابزاری که جهت سنجش مقدار رطوبت هوا به کار می رود. یک نمونه از این ابزار نم سنج موئی است . در ساختمان این نم سنج از خاصیت ازدیاد و نقصان طول رشته مو در برابر زیادی و کمی رطوبت هوا استفا...
-
نکته سنج
لغتنامه دهخدا
نکته سنج . [ ن ُ ت َ / ت ِ س َ ] (نف مرکب ) کسی که در سخن اندیشه می کند و آن را می سنجد. سخن دان . اهل کلام . (ناظم الاطباء). آنکه نکته های باریک و لطیف را درک و بیان کند. (فرهنگ فارسی معین ). دقیقه یاب . دقایق شناس : باز کلک نکته سنجم مطلعی از سر گر...
-
شنوائی سنج
لغتنامه دهخدا
شنوائی سنج . [ ش َ / ش ِ ن َس َ ] (اِ مرکب ) دستگاهی است که برای تعیین آستانه ٔ سمعی بکار رود و آن دارای پیچی است از چوب یا فلز که قسمت فوقانیش متحرک است و در برابر خطکشی مدرج قرار دارد و ممکن است از بالای آن گلوله ٔ کوچکی را روی صفحه ٔ بلورین رها نم...
-
عبارت سنج
لغتنامه دهخدا
عبارت سنج . [ ع ِ رَ س َ ] (نف مرکب ) انشاپرداز. (ناظم الاطباء).
-
غم سنج
لغتنامه دهخدا
غم سنج . [ غ َ س َ ] (نف مرکب ) آن که غم را بسنجد. مبتلا به غم . غمکش . غمدیده . غمزده : چو در بیداری و شادی بود رنج چه باشد حال بیداران غم سنج .امیرخسرو (از آنندراج ).
-
وات سنج
لغتنامه دهخدا
وات سنج . [ س َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیکی ) وسیله ای است که برای اندازه گرفتن قدرت (نیرو) الکتریکی به کار میرود و مانند سایر ابزارهای الکترودینامیکی دارای دو پیچک میباشد... در کارخانه ها برای اینکه روش کار ماشینهاو قدرتی که مصرف میکنند معلوم باشد ا...
-
ولت سنج
لغتنامه دهخدا
ولت سنج . [ وُ س َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیک ) ولت متر. دستگاه اندازه گیری اختلاف پتانسیل دو سر سیمی که جریان الکتریکی از آن می گذرد. رجوع به ولت متر شود.
-
یاقوت سنج
لغتنامه دهخدا
یاقوت سنج . [ س َ ] (نف مرکب ) اندازه گیرنده و سنجنده ٔ یاقوت : همان گوهری جام یاقوت سنج کلیدی است بر قفل بسیار گنج .نظامی .
-
چاره سنج
لغتنامه دهخدا
چاره سنج . [ رَ / رِ س َ ] (نف مرکب ) مدبر. با تدبیر. آنکه در کارها تأمل و تدبیر کند : ز شادی بفرزانه ٔ چاره سنج بسی تحفه ها داد از مال و گنج .نظامی .
-
پیرایه سنج
لغتنامه دهخدا
پیرایه سنج . [ را ی َ / ی ِ س َ ] (نف مرکب ) که پیرایه سنجد. که زیور و زیب سنجد : بآیین آن مهد پیرایه سنج فرستاد چندین شتر بار گنج . نظامی .جهاندار کان دید بگشاد گنج بخروارها گشت پیرایه سنج . نظامی .جوانمردی باغ پیرایه سنج شود مفلس از کیمیایی گنج .نظ...
-
تب سنج
لغتنامه دهخدا
تب سنج .[ ت َ س َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) که تب را سنجد. آلتی که مقدار تب بیمار را بر اساس زیادت و نقصان حرارت بدن معین کند. میزان الحراره . حرارت سنج . ترمومتر . رجوع به میزان الحراره شود.
-
ترانه سنج
لغتنامه دهخدا
ترانه سنج . [ ت َ ن َ / ن ِ س َ ] (نف مرکب ) کسی که عالم به چگونگی نغمه ها و سرودها باشد. (ناظم الاطباء).
-
حرارت سنج
لغتنامه دهخدا
حرارت سنج . [ ح َ رَ س َ ] (اِ مرکب ) میزان الحرارة. گرماسنج . آلتی که بدان درجه ٔ حرارت یک محیط را معین کنند.
-
درون سنج
لغتنامه دهخدا
درون سنج . [ دَ س َ ] (ص مرکب )عاقل و زیرک . || غازی ؛ یعنی آنکه برای پیشرفت دین جنگ می کند. (ناظم الاطباء). || کنایه از صاحب مجاهده و اهل دل . (آنندراج ) : به میزان درون سنجان بسنج این نکته پس بنگرکه دردافشان کنی بهتر بود یا راحت افسانش .عرفی (از آن...