کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنجیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنجیدن
لغتنامه دهخدا
سنجیدن . [ س َ دَ ] (مص ) (از: سنج + یدن ، پسوند مصدری ) با جزو اول از ریشه ٔ سج یا سک ، سختن به معنی وزن کردن چیزی را با ترازو و جز آن مقایسه کردن و برابر کردن .(از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). وزن . (منتهی الارب ).وزن کردن . (شرفنامه ٔ منیری ) (آنن...
-
واژههای مشابه
-
ترانه سنجیدن
لغتنامه دهخدا
ترانه سنجیدن . [ ت َ ن َ / ن ِ س َ دَ ] (مص مرکب ) سرود گفتن . نغمه سراییدن : لبم بعشق نسنجد ترانه ٔ زنهارولی ز اشک من این مدعا برون آید.طالب آملی (از ارمغان آصفی ).
-
لاف سنجیدن
لغتنامه دهخدا
لاف سنجیدن . [ س َ دَ ] (مص مرکب ) لاف زدن : هان بکش عرفی عنان مستانه مدح خود مسنج ترکتازیها مسلم لاف سنجیها صواب .عرفی .
-
باد سنجیدن
لغتنامه دهخدا
باد سنجیدن . [ س َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از تکبر کردن باشد. (انجمن آرا). رجوع به باد در زیر دامن داشتن و باد در کلاه بودن و باد در کلاه داشتن و باد در کلاه افکندن و باد در سر بودن و باد در سر داشتن و باد در سر افکندن و باد در سر کردن و باد در سر شدن ...
-
جستوجو در متن
-
سنجان
لغتنامه دهخدا
سنجان . [ س َ ] (نف ، ق ) صفت بیان حالت ازمصدر سنجیدن . در حال سنجیدن . رجوع به سنجیدن شود.
-
درسنجیدن
لغتنامه دهخدا
درسنجیدن . [ دَ س َ دَ ] (مص مرکب ) سنجیدن : شغل همه درسنجی داد همه بستانی کار همه دریابی حق همه بگزاری . منوچهری .رجوع به سنجیدن شود.
-
سنجیدنی
لغتنامه دهخدا
سنجیدنی . [ س َ دَ ] (ص لیاقت ) درخور سنجیدن . از در سنجیدن . || موزون . وزن . کشیدنی .
-
هختن
لغتنامه دهخدا
هختن . [ هَُ ت َ ] (مص ) کشیدن . سنجیدن . (لغات شاهنامه ).
-
سنجنده
لغتنامه دهخدا
سنجنده . [ س َ ج َ دَ / دِ ] (نف ) که سنجد. که به سنجش درآرد. رجوع به سنجیدن شود. || وزان . کشنده . وزن کننده . رجوع به سنجیدن شود.
-
زنة
لغتنامه دهخدا
زنة. [ زِ ن َ ] (ع مص ) (از «وزن ») نهادن دل خود بر آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سختن . (تاج المصادر بیهقی ). سنجش و سنجیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سنجیدن و اندازه کردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سنجیدن شع...
-
شاهین دزدی
لغتنامه دهخدا
شاهین دزدی . [ دُ ] (حامص مرکب ) کم سنجیدن بچالاکی دست . (آنندراج ).
-
بارسنجی
لغتنامه دهخدا
بارسنجی . [ س َ ] (حامص مرکب ) عمل بار سنجیدن . قپان کردن بار. توزین کردن بار. وزن کردن بار.
-
واتوختن
لغتنامه دهخدا
واتوختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) بازدادن . || ادا کردن . || دوباره سنجیدن . (ناظم الاطباء). مرکب از: وا + توختن . رجوع به توختن شود.