کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنجش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنجش
لغتنامه دهخدا
سنجش . [ س َ ج ِ ] (اِمص ) سختن . آزمودن . قیاس کردن . قیاس . مقایسه . آزمودن . رجوع به سنجیدن شود. || موازنه . وزن . توازن .
-
جستوجو در متن
-
ناسختنی
لغتنامه دهخدا
ناسختنی . [ س َ / س ُ ت َ ] (ص لیاقت ) ناسنجیدنی . که قابل سنجش نباشد.
-
باسیل
لغتنامه دهخدا
باسیل . (فرانسوی ، اِ) واحد سنجش ظرفیت در مقیاس های جزایر یونان قدیم .
-
پورسان
لغتنامه دهخدا
پورسان . (فرانسوی ، اِ) بمعنی درصد. و سنجش را بکار رود. صد چند.
-
پورسانتاژ
لغتنامه دهخدا
پورسانتاژ. (فرانسوی ، اِ) مقیاس سنجش با واحد که معمولاً صد باشد، صد چندی .
-
هکتار
لغتنامه دهخدا
هکتار. [ هَِ ] (فرانسوی ، اِ) واحد سطح برابربا ده هزار متر مربع. (از یادداشتهای مؤلف ). معمولاًواحد سنجش زمین به خصوص در مورد اراضی زراعتی است .
-
میزان البخار
لغتنامه دهخدا
میزان البخار. [ نُل ْ ب ُ ] (ع اِ مرکب ) بخارسنج . دستگاه سنجش و اندازه گیری فشار بخار دیگها.
-
بالمقایسة
لغتنامه دهخدا
بالمقایسة. [ بِل ْ م ُی َ س َ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + مقایسه ) مقایسةً.از روی قیاس . از روی سنجش . و رجوع به مقایسه شود.
-
پی راکاوا
لغتنامه دهخدا
پی راکاوا. [ پ َ ] (اِخ ) محلی از آلپ ماریتیم ، از بلوک لوسرام (ناحیه ٔ نیس ). دارای ایستگاه سنجش ارتفاع .
-
خبره
لغتنامه دهخدا
خبره . [ خ ِ رَ / رِ ] (اِمص ) سنجش . حساب . (از ناظم الاطباء). || (ص ) کارشناس .
-
دانش سنج
لغتنامه دهخدا
دانش سنج . [ ن ِ س َ ] (نف مرکب ) که دانش سنجد. که علم بقیاس آرد. که سنجش علم کند. نقاد دانش . ناقد علم و معرفت . || (اِ مرکب ) میزان و اندازه ٔ سنجش دانش . که بدان علم و فضل کس اندازه گیرند. که بدان معیار دانش و معرفت کنند.
-
سنجنده
لغتنامه دهخدا
سنجنده . [ س َ ج َ دَ / دِ ] (نف ) که سنجد. که به سنجش درآرد. رجوع به سنجیدن شود. || وزان . کشنده . وزن کننده . رجوع به سنجیدن شود.
-
باران سنج
لغتنامه دهخدا
باران سنج . [ س َ ] (اِ مرکب ) آلتی است که برای سنجش و اندازه گیری مقدار بارانی که در محل و زمان معین نازل میشود، بکار می رود.
-
خبره
لغتنامه دهخدا
خبره . [ خ َ رَ ] (ص ) محکم . استوار. || پیچیده . خَبْوَه . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || (اِمص ) سنجش . حساب . (از ناظم الاطباء). رجوع به خِبرِه شود.