کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنت پرست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنت پرست
لغتنامه دهخدا
سنت پرست .[ س ُن ْ ن َ پ َ رَ ] (نف مرکب ) آنکه آداب و رسوم را پرستد. که اعمال و افعال پیشینیان را احترام گذارد.
-
واژههای مشابه
-
طلاق سنت
لغتنامه دهخدا
طلاق سنت . [ طَ ق ِ س ُن ْ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) و آن دو نوع است : طلاق سنی بمعنی اعم ؛ طلاقی که بواسطه ٔ رعایت شرایط جایز است . طلاق سنی بمعنی اخص ؛ طلاقی که با رعایت شرایط صادر و زوج از حق رجوع خود در ایام عده استفاده ننماید.علامه گوید: طل...
-
سنت کردن
لغتنامه دهخدا
سنت کردن . [ س ُن ْ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ختنه کردن . (ناظم الاطباء). ختان . بریدن . ختن : و طاهر را سنت کردند اندر سنه ٔ ست و سبعین و مأتین . (تاریخ سیستان ).
-
سنت نهادن
لغتنامه دهخدا
سنت نهادن . [ س ُن ْ ن َ ن َ دَ ] (مص مرکب ) روش و قاعده وقانون ترتیب دادن . طریقتی بنیاد نهادن : هرکه او بنهاد ناخوش سنتی سوی او نفرین رود هر ساعتی . مولوی .رجوع به سنت شود.
-
سنت اگوستن
لغتنامه دهخدا
سنت اگوستن . [ س َ اُ ت َ ] (اِخ ) متولد بسال 354 و متوفی بسال 430 م . کشیش هیپون نزدیک شهر بن پسر سنت مونیک پس از جوانیی پرحادثه وی بوسیله ٔمواعظ سنت آمبرواز هدایت شد و مشهورترین آباء کلیسای لاتینی گردید. آثار عمده ٔ او عبارتند از: شهر خدا و اعترافا...
-
سنت گودار
لغتنامه دهخدا
سنت گودار. [ س ِ گ ُ ] (اِخ ) کوهی است از سلسله جبال آلپ در سویس . مرتفعترین نقطه ٔ آن 3226 متر و همیشه مستور از برف است . راه آهنی که اروپای غربی و شمالی را به ایتالیا وصل می کند در ارتفاع 2075 متری این کوه از تونلی بطول 15 کیلومتر می گذرد. ساختن ای...
-
سنت هلن
لغتنامه دهخدا
سنت هلن . [ س َ هَِ ل ِ ] (اِخ ) جزیره و مستعمره ٔ بریتانیادر مغرب آفریقا واقع در اقیانوس اطلس در 1900 کیلومتری ساحل . دارای 4900 تن سکنه . کرسی آن «جیمس تون » است . شهرت این جزیره بسبب تبعید ناپلئون بناپارت بدانجاست و وی سالهای آخر عمر خود را در آنج...
-
اهل سنت
لغتنامه دهخدا
اهل سنت . [ اَ ل ِ س ُن ْ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنیان . اهل تسنن . رجوع به تاریخ سیستان صص 191 - 193 و مزدیسنا ص 289 و ضحی الاسلام و فهرست آن و رجوع به سنی شود.
-
ژان بن سنت آندره
لغتنامه دهخدا
ژان بن سنت آندره . [ ژام ْ ب ُ س َ رِ ] (اِخ ) یا آندره ژان بون . او را بارون نیز میگفتند. وی عضو مجلس کنوانسیون فرانسه بود (1749-1813 م .).
-
جستوجو در متن
-
عشقباز
لغتنامه دهخدا
عشقباز. [ ع ِ ] (نف مرکب ) عشق بازنده . آنکه عشقبازی کند. عاشق پیشه . (فرهنگ فارسی معین ). مرد شهوت پرست و عاشق و زن دوست . (ناظم الاطباء) : عشقبازان که به دست آرند آن حلقه ٔ زلف دست در سلسله ٔ مسجداقصی بینند. خاقانی .شهری بفتنه شد که فلانی ازآن ِ ما...
-
بوسه دادن
لغتنامه دهخدا
بوسه دادن . [ س َ / س ِ دَ ] (مص مرکب ) پیش آوردن صورت ، جهت بوسیدن . (ناظم الاطباء). تقبیل . (المصادر زوزنی ) : میلاومنی ای فغ و استاد توام من پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه بستان . رودکی .بستی قصب اندر سر ای دوست بمشتی زرسه بوسه بده ما را ای دوست بد...
-
ملت
لغتنامه دهخدا
ملت . [ م ِل ْ ل َ ] (ع اِ) دین و کیش و شریعت . (غیاث ). کیش و دین و آیین و مذهب . (ناظم الاطباء). ملة. ج ، مِلَل « : فاتبعوا ملةابراهیم حنیفاً». اشتقاق ملت از امللت الکتاب است وملت و دین دو نام اند آن شرع را که خدای عزوجل نهاد میان بندگان بر زبان ان...
-
تف
لغتنامه دهخدا
تف . [ ت َ / ت َف ف ] (اِ) حرارت بود یعنی گرمی . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 246). بخار و گرمی باشد.(فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (غیاث اللغات ). بخار و حرارت و گرمی را گویند. (برهان ). گرمی باشد. (اوبهی ). گرمی آتش و جز آن . (شرفنامه ٔ من...