کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنبله 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سنبلة
لغتنامه دهخدا
سنبلة. [ سَم ْ ب َ ل َ ] (ع مص ) خوشه برآوردن کشت . (ناظم الاطباء). از پس یا از پیش کشیدن جامه را. (ناظم الاطباء).
-
سنبلة
لغتنامه دهخدا
سنبلة. [ سُم ْ ب ُ ل َ ] (ع اِ) یک خوشه ٔ گندم و جو و مثل آن . ج ، سنابل . (آنندراج ). واحد سنبل یک خوشه (جو و گندم و غیره ). ج ، سنبلات ، سنابل . (فرهنگ فارسی معین ). خوشه . ج ، سنابل . (منتهی الارب ) : کسان ذخیره ٔ دنیا نهند و غله ٔ اوهنوز سنبله با...
-
جستوجو در متن
-
سنابل
لغتنامه دهخدا
سنابل . [ س َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ سنبلة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به سنبل و سنبلة شود.
-
ذیل العذراء
لغتنامه دهخدا
ذیل العذراء. [ ] (اِخ ) جای غفر باشد، در سنبله .
-
سبولة
لغتنامه دهخدا
سبولة. [ س َ / س ُ ل َ ] (ع اِ) خوشه یا خوشه ای کج پر از دانه . (منتهی الارب ). سنبله . (از اقرب الموارد).
-
شاتون
لغتنامه دهخدا
شاتون . [ ت ُ ] (فرانسوی ، اِ) نام فرانسوی نوعی گل آذین سنبله . (گیاه شناسی ثابتی ص 452).
-
استفراک
لغتنامه دهخدا
استفراک . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فربه و سخت گردیدن دانه در خوشه . (منتهی الارب ). فربه و سخت شدن دانه در سنبله .
-
افریطی
لغتنامه دهخدا
افریطی . [ ] (اِخ ) (جزیره ٔ...) نام جزیره ای از ناحیتهائی که برج سنبله برآن دلالت دارد. رجوع به التفهیم بیرونی ص 335 شود.
-
گل شیپوری
لغتنامه دهخدا
گل شیپوری . [ گ ُ ل ِ ش َ / ش ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از تیره ٔ قلقاس میباشد که گلهای آن در اطراف سنبله ای است و یک برگ لوله شده ٔ سفید یازردرنگ که همان شیپور است آن را فرامیگیرد. بر هر سنبله سه قسم گل دیده میشود و در پائین آن گلهای ماده ای است ک...
-
خانه ٔ عطارد
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ عطارد. [ ن َ / ن ِ ی ِ ع ُ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) برج جوزا و سنبله . رجوع به خانه ٔ ستاره شود.
-
سنبل زر
لغتنامه دهخدا
سنبل زر. [ سُم ْ ب ُ ل ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از منقل و انگشت دان . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). رجوع به سنبله ٔ زر شود.
-
اجساد
لغتنامه دهخدا
اجساد. [ اَ ] (ع اِ) (ذوات الَ ....) چهار برج قوس ، حوت ، جوزاء، سنبله ؛ یعنی چهار برج آخر هر فصل و آن را بروج مجسّده نیز گویند. (منتهی الارب ). و رجوع به ذوات الاجساد شود.
-
خانه ٔ ششم
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ ششم . [ ن َ / ن ِ ی ِ ش ِ ش ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از برج سنبله . (آنندراج ). || برجی که از برج طالع ششم افتد و آن خانه بیماری و خوف و خطر است نزد منجمین . (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
ایلول
لغتنامه دهخدا
ایلول . (ترکی ، اِ) نام ماه دوازدهم از سال رومیان و آن بودن آفتابست در این زمان از اواسط برج سنبله تا اواسط برج میزان . (برهان ). بلغت سریانی نام ماه رومی که آفتاب در سنبله باشدمطابق آن بهندی ماه کرار است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ماه قوس . (بحر ا...