کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنبلهای چایکوهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سنبلة
لغتنامه دهخدا
سنبلة. [ سَم ْ ب َ ل َ ] (ع اِ) درخت عضاة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). درخت خارداری که عضاة نیز گویند. (ناظم الاطباء).
-
سنبلة
لغتنامه دهخدا
سنبلة. [ سَم ْ ب َ ل َ ] (ع مص ) خوشه برآوردن کشت . (ناظم الاطباء). از پس یا از پیش کشیدن جامه را. (ناظم الاطباء).
-
سنبله ٔ زر
لغتنامه دهخدا
سنبله ٔ زر. [ سُم ْ ب ُ ل َ / ل ِ ی ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از منقل و آتش و آتشدان . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) : سرد است سخت سنبله ٔ زر بخرمن آرتا سستیی بعقرب سرما برافکند. خاقانی .رجوع به سنبل زر شود.
-
سنبله ٔ نورس
لغتنامه دهخدا
سنبله ٔ نورس . [ سُم ْ ب ُ ل َ / ل ِ ی ِ ن َ / نُو رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از خط و خال و زلف و امثال آن . (بهار عجم ) (آنندراج ).
-
ام سنبلة
لغتنامه دهخدا
ام سنبلة. [ اُم ْ م ِ سُم ْ ب ُ ل َ ] (اِخ ) اسلمیه . از زنان صحابی بوده و حدیث از وی روایت شده است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 245 شود.
-
جستوجو در متن
-
تئین
لغتنامه دهخدا
تئین . [ ت ِ ](فرانسوی ، اِ) ماده ای است شبیه به کافئین که از چای گیرند. الکالوئید عصاره ٔچای . و رجوع به چای و گیاه شناسی گل گلاب ص 204 شود.
-
ترکمان چای
لغتنامه دهخدا
ترکمان چای . [ ت ُ ک َ ] (اِخ ) قریه ای از اعمال تبریز. (مرآت البلدان ).قصبه ای است در مغرب میانه بر سر راه زنجان به تبریز. رجوع به ترکمان (قصبه ٔ ترکمان ) و کلمه ٔ بعد شود.
-
دورنگه
لغتنامه دهخدا
دورنگه . [ دُ رَگ َ / گ ِ ] (ص نسبی ) دارای دولون . صاحب رنگی با رنگ دیگر: چای دورنگه در تداول کودکان ؛ استکان چای که در نیم زیرین آن آب گرم قند در آن حل شده ریخته باشند و در نیمه ٔ بالایی چای تلخ و چون چای بسبب غلظت آب قند با آن درنمی آمیزد درنتیجه ...
-
کله کوهی
لغتنامه دهخدا
کله کوهی . [ ک َ ل َ ] (اِخ ) طائفه ای از علی اللهیان در کوههای شمال تهران ، با قدهای بلند و دستهای دراز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
یأمور
لغتنامه دهخدا
یأمور. [ ی َ ءْ ] (ع اِ) جانوری صحرایی . نوعی از بز کوهی . (ناظم الاطباء). دابه ای است صحرایی یا نوعی از بز کوهی . (منتهی الارب ). و رجوع به یامور شود.
-
مورشهیدان
لغتنامه دهخدا
مورشهیدان . [ش َ ] (اِخ ) نام کوهی است که خط مرزی ایران و ترکیه از آن می گذرد. (یادداشت مؤلف ). از کوههای مغرب ایران در آذربایجان ، نزدیک مرز ایران و ترکیه و نزدیک شهر چای (شهررود) که مرتفعترین قلعه ٔ آن 3614 گز ارتفاع دارد. و رجوع به جغرافیای غرب ا...
-
شطب
لغتنامه دهخدا
شطب . [ ش َ طِ ] (اِخ ) کوهی است . (منتهی الارب ). کوهی است در یمن ، و در آن قلعه ای به همین نام یافت شود و گفته اند: کوهی است در دیاربنی نمیر در طرف ثهلان الشجال و ذوشطبش خوانند در بین ابانین در دیار بنی اسد در نجد. (از معجم البلدان ).
-
لوذ
لغتنامه دهخدا
لوذ. [ ل َ ] (اِخ ) نام قریه ای است به جبل عامل . || کوهی است در یمن . (منتهی الارب ). کوهی است به یمن میان نجران بنی الحارث و میان مطلعالشمس . و میان لوذ و مطلعالشمس در این ناحیه کوهی معروف نیست . (از معجم البلدان ).
-
گنجه چای
لغتنامه دهخدا
گنجه چای . [ گ َ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) رودخانه ای است که گنجه بر کنار آن واقع شده است . رجوع به گنجه و لاروس بزرگ ذیل «یلی زاوت پل » شود.