کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سمیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سمیه
لغتنامه دهخدا
سمیه . [ س ُ م َی ْ ی َ ] (اِخ ) نام مادر عماربن یاسر. (منتهی الارب ). رجوع به الاعلام زرکلی ج 1 ص 394 شود.
-
سمیه
لغتنامه دهخدا
سمیه . [ س ُ م َی ْ ی َ ](اِخ ) زنی زانیه مادر زیادبن ابی سفیان و یا زیادبن سمیه . (منتهی الارب ). رجوع به زیادبن ابی سفیان شود.
-
جستوجو در متن
-
زیاد
لغتنامه دهخدا
زیاد. (اِخ ) ابن سمیة. رجوع به زیادبن ابیه شود.
-
ابوصخر
لغتنامه دهخدا
ابوصخر. [ اَص َ ] (اِخ ) یزیدبن ابی سمیه . رجوع به یزید... شود.
-
ابوبکره
لغتنامه دهخدا
ابوبکره . [ اَ بو ب َ رَ ] (اِخ ) نُفیعبن حارث بن کلده . پدر نفیع، حارث طبیب معروف عرب و مادرش سُمیّه ٔمشهوره کنیز حارث بود و سمیه دو فرزند یکی به نام نافع و دیگر نفیع آورد و حارث نفیع را از خود نفی کردو پس از آن سمیه زیاد را بزاد. در دائرةالمعارف اس...
-
ابومریم
لغتنامه دهخدا
ابومریم . [ اَ م َ ی َ ] (اِخ ) نام خمّاری به مکّه در جاهلیّت . و گویند ابوسفیان در خانه ٔ این خمّار با سمیّه زوجه ٔ عبید بیارامید و او به زیادبن ابیه حامله گشت .
-
یاسر
لغتنامه دهخدا
یاسر. [ س ِ ] (اِخ ) ابن عمار صحابی است . عنسی پدر عمار از یمن آمده و با ابوحذیفه بن مغیرة مخزومی هم سوگند شد و مادر وی را که سمیة نام داشت و او را ام عمار میگفتند به زنی گرفت ... (تاج العروس ).
-
نافع
لغتنامه دهخدا
نافع. [ ف ِ ] (اِخ ) نام فرزندی است که از سمیه مادر زیادبن ابیه در خانه ٔ حارث بن کلده ٔ ثقفی متولد شد و او را زیاد به فرزندی قبول کرد. رجوع به تاریخ حبیب السیر ج 2 ص 117 شود.
-
ام عمار
لغتنامه دهخدا
ام عمار. [ اُم ْ م ِ ع َم ْ ما ] (اِخ ) (سمیة) دختر خباط. از زنان صحابی بود که بطور پنهانی اسلام آوردو وقتی که مشرکان قریش آگاه شدند او را آزار دادند و ابوجهل وی را در حدود سال هفتم هجری کشت و او نخستین شهید در اسلام است . (از اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 3...
-
عصارات
لغتنامه دهخدا
عصارات . [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عُصارة. افشره ها. اجزای مایه ٔ متخرجه از نبات است خواه از گلها و یا از اوراق و یا از اغصان و یا اصول و لحای آنها باشد که کوبیده فشرده اخذ نمایند، خواه همان قسم مایع استعمال نمایند و خواه خشک سوده . (مخزن الادویة). و رجوع ب...
-
یزید
لغتنامه دهخدا
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن زیادبن ربیعه حمیری ، مکنی به ابوعثمان و ملقب به مفرغ ومعروف به ابن مفرغ ، شاعر غزلسرا و هجوگوی چیره دستی بود و نیز مدایح بلند و اشعار نغزی از او برجای مانده است . نام او در بیشتر مآخذ «یزیدبن ربیعة» و گاهی «یزیدبن مفرغ » آمده...
-
لاعیة
لغتنامه دهخدا
لاعیة. [ عی ی َ ] (ع اِ) ظمیاء. بُته ای است شیردار که در کوه روید و گلی زرد دارد و جوشانده ٔ برگ آن مسهل است و شیرآن مقیّی ٔ است و هم شکم براند. درختی است و منبت آن بر سفح جبال باشد برگش خوشبو بود و گبت انگبین از آن چَرَد و چون ببرند شیری بسیار از آن...
-
ارطاة
لغتنامه دهخدا
ارطاة. [ اَ ] (اِخ ) ابن سمیة. (عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 3 ص 300 وج 6 ص 174). یا سهیة. (عیون الاخبار ج 3 ص 239). المری . (الموشح ص 238، 242 و 243). پهلوانی شاعر بوده است . (منتهی الأرب ). معاصر عبدالملک اموی . او راست :و انی لقوام الی الضیف م...
-
حنظل
لغتنامه دهخدا
حنظل . [ ح َ ظَ ] (ع اِ) ثمر گیاهی است بقدر خربوزه ٔ خرد در نهایت تلخی که آنرا خربوزه ٔ ابوجهل گویند و آنچه بر درخت منحصر بیکی باشد از جمله ٔ سموم قتاله است ، بدان جهت که تمامی قوه ٔ سمیه درخت در آن مجتمع میشود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم...