کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سموط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سموط
لغتنامه دهخدا
سموط. [ س ُ ] (ع مص ) رفتن تازگی شیر و هنوز مزه نگردانیدن آن یا اول تغییر شیری است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || خاموش گردیدن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || (اِ) ج سِمط، به معنی رشته ٔ مروارید یا شبه و جز آن و گردن بند و حمیل درا...
-
واژههای همآوا
-
صموت
لغتنامه دهخدا
صموت . [ ص َ ] (اِخ ) لقب عمروبن طائی شاعر است . (الانساب سمعانی ).
-
صموت
لغتنامه دهخدا
صموت . [ ص َ ] (اِخ ) نام اسب خفاف بن بدنه است . (منتهی الارب ).
-
صموت
لغتنامه دهخدا
صموت . [ ص َ ] (ع ص ، اِ) زره گران سنگ . آن زره که آواز ندهد چون پوشند. || شمشیر گذرنده . || شهد با موم که همه ٔ خانه ٔ آن پرشهد باشد. || ضربة صموت ؛ زدن که استخوان برد و از آن درگذرد. (منتهی الارب ).- جاریة صموت الخلخالین ؛ دختر فربه و سطبرساقی که ...
-
صموت
لغتنامه دهخدا
صموت . [ ص َ] (اِخ ) نام اسب عباس بن مرداس است . (منتهی الارب ).
-
صموت
لغتنامه دهخدا
صموت . [ ص ُ ] (ع مص ) خاموش بودن . (منتهی الارب ) (دهار) (غیاث اللغات ). خاموش شدن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) : دست عشق فعل سکوت و مهر صموت بر دهان من نهاده است . (سندبادنامه ص 74).
-
سموت
لغتنامه دهخدا
سموت . [ س َ ] (اِ) فتراک را گویند و آن دوالی باشد باریک که در زین اسب آویزند و بترکی قنجوقه خوانند. (برهان ). فتراک را گویند و آن دوالی است چرمین که از زین اسب آویزند و گاهی شکاری یا چیزی بر آن بندند. (آنندراج ).
-
ثموت
لغتنامه دهخدا
ثموت . [ ث َ ] (ع ص ) آنکه گاه آرَمِش حدث کند.
-
جستوجو در متن
-
خاموش گردیدن
لغتنامه دهخدا
خاموش گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) بیصدا شدن . ساکت شدن . از سخن بازایستادن . دم فروبستن . خاموش شدن . خاموش گشتن . اِطراق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). اِقتِنان .کَرسَمَه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سُموط. ع...
-
غرور
لغتنامه دهخدا
غرور. [ غ َ ] (ع ص ، اِ) فریبنده . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل ) (غیاث اللغات ). ومنه قوله تعالی : «و لایغرنکم باﷲ الغرور».(قرآن 5/35). (منتهی الارب ) (آنندراج ). || یا شیطان است خاصة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب...
-
تسمیط
لغتنامه دهخدا
تسمیط. [ ت َ ] (ع مص ) رها کردن قرض دار خود را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || بر فتراک آویختن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بر فتراک زین چیزی بستن . (آنندراج ). آویختن چیزی بر پشت اسب خود. (از...