کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سمل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اسمال
لغتنامه دهخدا
اسمال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سَمَل . رجوع به سَمَل شود.
-
سامل
لغتنامه دهخدا
سامل . [ م ِ ] (ع ص )سعی کننده در صلاح کار و صلاح معیشت . نعت فاعلی است ازسَمَل . (اقرب الموارد). رجوع به معانی سَمَل شود.
-
گندم ریز
لغتنامه دهخدا
گندم ریز. [ گ َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سمل بخش اهرم شهرستان بوشهر که در 36000گزی شمال باختری برازجان واقع شده است . هوای آن گرم مالاریایی و سکنه اش 249 تن است . آب آن از چاه تأمین می شود. محصول آن غلات ، تنباکو و شغل اهالی زراعت و راه آن فرعی...
-
تنگستان
لغتنامه دهخدا
تنگستان . [ ت َ گ ِ ] (اِخ ) میانه ٔ جنوب و مشرق بوشهر، درازای آن از چغادک تا خورشهاب یازده فرسخ ، پهنای آن از دو فرسخ نگذرد. محدود است از جانب مشرق به نواحی اهرم و خورموج و از شمال به نواحی برازجان و از سمت مغرب و جنوب به دریای فارس ... و قصبه ٔ این...
-
گل انگون
لغتنامه دهخدا
گل انگون . [ گ َ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سمل بخش اهرم شهرستان بوشهر واقع در 30000گزی شمال اهرم ، دامنه کوه پادیوار. هوای آن سرد و دارای 255 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و خرماست . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغ...
-
صبیح الوجه
لغتنامه دهخدا
صبیح الوجه . [ ص َ حُل ْ وَج ْه ْ ] (ع ص مرکب ) خوشگل . زیبا. زیبارو. || و صوفیان کسی را صبیح الوجه گویند که مظهر نام جواد است ، و رسول صلی اﷲ علیه و سلم مظهر این نام بود که جابر گوید: ماسئل عنه صلی اﷲ علیه و سلم شی ٔ قط. قال لا و من استشفع به الی اﷲ...
-
چاه کوتاه
لغتنامه دهخدا
چاه کوتاه . (اِخ ) نام یکی از دهستانهای یازده گانه ٔ بوشهر میباشد و محدود است از شمال به دهستان عیسوند، از باختر به دهستان انگالی ، از جنوب به دهستان باغک و از خاور به دهستان سمل . این دهستان تقریباً در جنوب خاوری بخش برازجان واقع شده و قراء آن در جل...
-
گیسکان
لغتنامه دهخدا
گیسکان . (اِخ ) نام یکی از دهستان های یازده گانه ٔ بخش برازجان از شهرستان بوشهر است . حدود مشخصات آن به قرار زیر میباشد: از شمال ، ارتفاعات مله خشتی و جمیله . از خاور، کوه بزپر و سرمشهد. از باختر دهستان حومه ٔ برازجان . از جنوب ارتفاعات هفت مله و دهس...
-
زنگنه
لغتنامه دهخدا
زنگنه . [ زَ گ َ ن ِ] (اِخ ) دهی از دهستان تراکمه است که در بخش کنگان شهرستان بوشهر واقع است و 230 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). ... زنگنه ٔ دشتستان ، ناحیه ٔمشرقی بوشهر است . در زمان دولت سلاطین صفویه طاب ثراهم طایفه ٔ زنگنه از ایلات...
-
میل کشیدن
لغتنامه دهخدا
میل کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از دور گردانیدن است . || کور کردن . (از ناظم الاطباء) (برهان ). کور کردن کسی با میل داغ کرده . سَمَل . کور کردن و نابینا ساختن . نابینا کردن . ترکانیدن چشم با میل . (یادداشت مؤلف ). کنایه از کور کردن است...
-
لای
لغتنامه دهخدا
لای . (اِ) گل نرم که از آب گل آلود برجایی نشیند. گل نرم که در آب گل آلود ته نشین شود یا به دیوار و اطراف بندد. گل بسیار نرم که پس از گذشتن سیل و مانند آن برجای ماند. دردی آب که در ته ظرفی یا چیزی نشیند. (اوبهی ). گلی که در آب باشد. لا. رجوع به لا شود...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی طاهر طیفور مروروذی مکنی به ابوالفضل . یاقوت گوید: او یکی از بلغاء شعراء و از روات صاحب فهم و مشارالیه درعلم است . و اوست مؤلف تاریخ بغداد در اخبار خلفاء و وزراء و حوادث روزگار آنان که به سال 280 هَ . ق . درگذشت و به ب...