کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سمرقند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سمرقند
لغتنامه دهخدا
سمرقند. [ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) پهلوی «سمرکند» ، یونانی «مرکنده » ریشه ٔ جزء اول سمر تاکنون معلوم نشد جزو دوم «کند» از پارسی باستانی «کنتا» ، سغدی «کنپ » (شهر) مشتق از «کن » کندن رجوع شود به مارکوارت شهرستانهای ایرانشهر ص 26. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ ...
-
سمرقند
لغتنامه دهخدا
سمرقند. [ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. دارای 6000 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت . راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
جستوجو در متن
-
کوهستان
لغتنامه دهخدا
کوهستان . [ هَِ ] (اِخ ) قبل از این سمرقند را نیز می گفته اند. (برهان ). سمرقند. (ناظم الاطباء).
-
زرمان
لغتنامه دهخدا
زرمان . [ زَ ] (اِخ ) از قرای سمرقند است که تا سمرقند هفت فرسخ فاصله دارد. (از معجم البلدان ). نام قریه ای به سمرقند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
یوزبک
لغتنامه دهخدا
یوزبک . [ ب َ ] (اِخ ) نام ایالت سمرقند. (ناظم الاطباء). رجوع به سمرقند شود.
-
سمرقندی
لغتنامه دهخدا
سمرقندی . [ س َ م َق َ ] (ص نسبی ) منسوب به سمرقند. از اهالی سمرقند.
-
فرنکد
لغتنامه دهخدا
فرنکد. [ ف َ رَ ک َ ] (اِخ ) نام قریه ای است نزدیک سمرقند و آن را افرنکند نیز گویند. (یادداشت به خط مؤلف ). قریه ای است در نزدیکی سمرقند. (از معجم البلدان ). از قرای سمرقند است . (سمعانی ).
-
کنده
لغتنامه دهخدا
کنده . [ک ُ دَ ] (اِخ ) دهی است به سمرقند. (منتهی الارب ). نام قریه ای به سمرقند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
غداود
لغتنامه دهخدا
غداود. [ غ َ وَ ] (اِخ ) محله ای است به سمرقند. (منتهی الارب ). محله ای است از حائط سمرقند، در یک فرسنگی آن . (معجم البلدان ).
-
فرزامیثن
لغتنامه دهخدا
فرزامیثن . [ ف َ ث َ ] (اِخ ) محله ای است از حایط سمرقند. (سمعانی ). محله ای به سمرقند. (معجم البلدان ).
-
یریان
لغتنامه دهخدا
یریان . [ ی َ ] (اِخ ) نام شهر سمرقند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) . رجوع به سمرقند شود.
-
سابوی
لغتنامه دهخدا
سابوی . (اِخ ) نام شهری است در طرف شمالی سمرقند، و تا سمرقند هفت فرسخ است . (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
سمرکند
لغتنامه دهخدا
سمرکند. [ س َ م َ ک َ ] (اِخ ) معرب آن سمرقند و سُمران . رجوع به معجم البلدان و سمرقند شود.
-
خزاند
لغتنامه دهخدا
خزاند. [ خ ُ] (اِخ ) نام قریه ای است بنزدیکی سمرقند و بین آن و سمرقند دو فرسخ راه است . (از معجم البلدان یاقوت ).