کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سلیب
لغتنامه دهخدا
سلیب . [ س َ ] (ع ص ) ربوده عقل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || زن و شتر ماده ٔ فرزندمرده یا بچه ٔ ناتمام افکنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || درختی که شاخ و برگ آن ربوده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پوست درختی ...
-
واژههای همآوا
-
صلیب
لغتنامه دهخدا
صلیب . [ ص َ ] (اِخ ) چهارستاره اند که در قرب نسر واقع شده . (غیاث اللغات ). صورت یازدهم از صور نوزده گانه ٔ شمالی فلکی قدما که آنرا دلفین نیز نامند. ستاره ٔ چهارگانه سپس نسر واقع و آنرا قعود نیز خوانند.
-
صلیب
لغتنامه دهخدا
صلیب . [ ص َ ] (اِخ ) خط چهارگوشه که از تقاطع خط محور و معدل النهار در فلک عندالذهن فرض کرده میشود. (غیاث اللغات ). شکلی که از تقاطع خط محور و خط استوا در فلک پدید آید و آنرا صلیب افلاک نیز گویند و صلیب اکبر نیز نامند و در مؤید گفته تقاطع میل شمالی ...
-
صلیب
لغتنامه دهخدا
صلیب . [ ص َ ] (ع اِ) چوبی است که ترسایان در زنار بندند و به فارسی آنرا چلیپا گویند و نوشته اند که این معرب چلیپ است . وجهش آنکه چون عیسی علیه السلام را بر آسمان بردند، طرطوس نام شخصی را که همشکل عیسی علیه السلام بود، بر دار کشیدند و بعد این واقعه تر...
-
صلیب
لغتنامه دهخدا
صلیب . [ ص َ ] (ع ص ، اِ) سخت . (از اقرب الموارد). محکم . (منتهی الارب ). || خالص نسب . || چربی : استخراج صلیب العظام . (اقرب الموارد). چربش استخوان . || علم لشکر. (مهذب الاسماء). علم کقوله : صلیب علی الزوراء منصوب . (اقرب الموارد).- یوم الصلیب ؛ جن...
-
صلیب
لغتنامه دهخدا
صلیب . [ ص ُ ل َ ] (اِخ ) کوهی است نزد کاظمه و با وقعه ای از وقایع عرب مربوط است . (معجم البلدان ).
-
ثلیب
لغتنامه دهخدا
ثلیب . [ ث َ ] (ع اِ) گیاه سیاه دیرینه یا گیاه دوساله . || نوعی از شورگیاه .
-
جستوجو در متن
-
سلبی
لغتنامه دهخدا
سلبی . [ س َ با ] (ع ص ، اِ) ج ِ سلیب ، به معنی ربوده عقل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به سلب شود.
-
ربوده عقل
لغتنامه دهخدا
ربوده عقل . [ رُ دَ / دِ ع َ ] (ص مرکب ) گول خورده . (ناظم الاطباء). مسلوب . سلیب . (منتهی الارب ). آنکه عقل از وی رفته باشد. (ناظم الاطباء).
-
سلب
لغتنامه دهخدا
سلب . [ س ُ ل ُ ] (ع ص ) نخل سلب ؛ خرمابنی که باردار نباشد. (ناظم الاطباء): شجر سلب ؛ درخت بی برگ یا برگ و شاخ . (ناظم الاطباء). ج ِ سلاب ، سلوب ، سلیب ، سالب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
ربودن
لغتنامه دهخدا
ربودن . [ رُ دَ ] (مص ) به تردستی و چابکی و حیله از کسی چیزی را گرفتن . (ناظم الاطباء). به زور و سرعت چیزی را از شخصی بردن . (آنندراج ) (کشف اللغات ) (سروری ). بزور چیزی رااز شخصی بردن . (غیاث اللغات ) (کشف اللغات ) (فرهنگ سروری ). ابزاز. (دهار). اخت...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن السری . مکنی به ابوالفتوح و ابن الصلاح و ملقب بمجدالدین از فضلای یگانه و حکمای فرزانه بوده است و هم از خانواده ٔ اجلاء علماء است . اصل وی از همدان و مولد وی نیز همان سامان است و برخی گویند که در سمیساط متولد شده و ه...