کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سلوک
لغتنامه دهخدا
سلوک . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ابل تیمور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. دارای 145 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ مهاباد. محصول آنجا غلات ، توتون ، چغندر، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
سلوک
لغتنامه دهخدا
سلوک . [ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز. دارای 715 تن سکنه است . آب آن از چشمه ورودخانه . محصول آنجا غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
سلوک
لغتنامه دهخدا
سلوک . [ س ُ ] (ع مص ) راه رفتن . (آنندراج ) (غیاث ). راه سپردن . (دهار) (مجمل اللغة) (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 59). پای سپر کردن جای را. سَلک . (منتهی الارب ). و رجوع به سلک شود.- حسن سلوک ؛ خوش رفتاری .- سوء سلوک ؛ بدرفت...
-
واژههای مشابه
-
سلوک کردن
لغتنامه دهخدا
سلوک کردن . [ س ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سفر کردن . || مدارا کردن . || پیروی نمودن رسم و عادت کسی را. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح عرفان ) سلوک طی مدارج خاص را گویند که همواره سالک باید طی کرده تا بمقام وصل و فنا برسد که از جمله ٔ مدارج توبت ، مجاهدت ، خل...
-
حسن سلوک
لغتنامه دهخدا
حسن سلوک . [ ح ُ ن ِ س ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خوش رفتاری : در روزگار حسن سلوک تو اهل نظم صائب شدند از ته دل مهربان هم .صائب .
-
خوش سلوک
لغتنامه دهخدا
خوش سلوک . [ خوَش ْ / خُش ْ س ُ ] (ص مرکب ) سازگار. خوش رفتار. بااخلاق . آنکه در زندگی و معاشرت بامهر است .
-
سیر و سلوک
لغتنامه دهخدا
سیر و سلوک . [ س َ / س ِ رُ س ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمرکب ) در لغت به معنی طی طریق و راه پیمودن و ریاضت کشیدن . || (اصطلاح تصوف ) آداب و رسوم و کیفیت مقامات و احوال و چگونگی در طریقت است و ترقی زندگی روحی را به سفر و سیر تشیبه کرده اند. و از همه تشبیهات...
-
واژههای همآوا
-
صلوک
لغتنامه دهخدا
صلوک . [ ص ُ ] (ع مص ) گنده و بدبوی شدن گوشت . (منتهی الارب ). دم گرفتن گوشت پخته یا خام . (تاج المصادر بیهقی ). دم گرفتن گوشت . (مصادر زوزنی ).
-
جستوجو در متن
-
کج تابی
لغتنامه دهخدا
کج تابی . [ ک َ ] (حامص مرکب ) بدرفتاری . پیچیدگی . سوء سلوک . (یادداشت مؤلف ).- کج تابی کردن با کسی ؛ بدرفتاری کردن با وی . سوء سلوک داشتن با او.
-
نزازة
لغتنامه دهخدا
نزازة. [ ن َ زَ ] (ع اِ) رفتار. سلوک . (ناظم الاطباء)
-
کج تاب
لغتنامه دهخدا
کج تاب . [ ک َ ] (نف مرکب ) که کج تابد. که ناراست تاب دهد. || بدرفتار. با سوء سلوک .
-
ابوالنحاس
لغتنامه دهخدا
ابوالنحاس . [ اَ بُن ْ ن َ ] (اِخ ) خلف مصری . متولد به سال 847 هَ . ق . او راست دیوانی در سلوک .