کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلسلۀ سوم اور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سلسله
لغتنامه دهخدا
سلسله . [ س ِ س ِ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اسفندآباد بخش قروه شهرستان سنندج ، دارای 285 تن سکنه و آب آن از چشمه و رودخانه است . محصول آن غلات ، لبنیات ، قلمستان و عسل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
سلسله
لغتنامه دهخدا
سلسله . [ س ِ س ِ ل َ ] (اِخ ) نام یکی از بخشهای شهرستان خرم آباد، این بخش در شمال و شمال خاوری شهرستان واقع است و قسمتی از اراضی بخش جلگه و قسمتی دامنه و کوهستانی است . هوای آن کوهستانی سردسیر و جلگه معتدل میباشد. مرکز بخش آبادی الشتر است که در 54 ه...
-
سلسله
لغتنامه دهخدا
سلسله . [ س ِ س ِ ل َ ] (ع اِ) زنجیر. ج ، سِلسِل و سَلاسِل . (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (دهار). زنجیر آهن و طلا و نقره . (غیاث ) : من چو مظلومان از سلسله ٔ نوشروان اندر آویخته زآن سلسله ٔ زلف دراز. فرخی .سلسله جعدی بنفشه عارضی کش فریدون افدر و پرویزجد...
-
سلسلة
لغتنامه دهخدا
سلسلة. [ س َ س َ ل َ ] (ع مص ) پیوستگی چیزی بچیزی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). پیوسته کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || روان کردن آب را. (آنندراج ). || (اِ) پاره ٔ دراز از کوهان . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
کهن سلسله
لغتنامه دهخدا
کهن سلسله . [ ک ُ هََ /هَُ س ِ س ِ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) زندانی کهنه . (آنندراج ). آنکه مدتی دراز به زنجیر بسته باشد : بهر ضبط من مجنون که کهن سلسله ام فتنه از گیسوی او سلسله خواه است امشب .محتشم کاشانی (از آنندراج ).
-
سلسله جنبانیدن
لغتنامه دهخدا
سلسله جنبانیدن . [ س ِ س ِ ل َ / ل ِ جُم ْ دَ ] (مص مرکب ) متوسل شدن . خود را بصورت خاصی نمایاندن ، چنانکه از در مستی و یا دشمنی درآمدن : دشمن چو از همه حیلتی فروماند سلسله ٔ دوستی بجنباند. (گلستان ). چون بحجت از خصم فرومانند سلسله ٔ خصومت بجنبانند. ...
-
سلسله پیوند
لغتنامه دهخدا
سلسله پیوند. [س ِ س ِ ل َ / ل ِ پ َی ْ / پ ِی ْ وَ ] (نف مرکب ) کسی که پیوند دهد قرابتها و نژادها را بهم . (ناظم الاطباء).
-
سلسله جنبان
لغتنامه دهخدا
سلسله جنبان . [ س ِ س ِ ل َ / ل ِ جُم ْ ](نف مرکب ) آنکه زنجیر را جنباند. (فرهنگ فارسی معین ). سبب و وسیله و باعث و موجب . (ناظم الاطباء). محرک .باعث . سبب . وسیله . (فرهنگ فارسی معین ) : دولت اگر سلسله جنبان شودمور تواند که سلیمان شود. وحشی .باد بها...
-
سلسله جنبانی
لغتنامه دهخدا
سلسله جنبانی . [ س ِ س ِ ل َ / ل ِ جُم ](حامص مرکب ) عمل سلسله جنبان . (فرهنگ فارسی معین ).
-
سلسله وار
لغتنامه دهخدا
سلسله وار. [ س ِ س ِ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) پی درپی . متوالی .مردف . بهم پیوسته . مرتب و بترتیب . (ناظم الاطباء).
-
سلسله ور
لغتنامه دهخدا
سلسله ور. [ س ِ س ِ ل َ / ل ِ وَ ] (ص مرکب ) متوالی وپی درپی . در سلسله . در زنجیر. سلسله دار : بی چلیپای خم مویت و زنار خطت راهب آسا همه تن سلسله ور باد پدر.خاقانی .
-
جستوجو در متن
-
گیمیل سین
لغتنامه دهخدا
گیمیل سین . (اِخ ) یکی از پادشاهان سلسله ٔ سوم سلاطین اور (قرن 22 ق .م .) که بر نواحی کردستان سلطنت میکرده است . (کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی ص 89 و 36).