کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلسبیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سلسبیل
لغتنامه دهخدا
سلسبیل . [ س َ س َ ] (اِخ ) نام چشمه ای است دربهشت . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (غیاث ) (زمخشری ) (مهذب الاسماء): عیناً فیها تسمی سلسبیلا. (قرآن 18/76).ور نباشد تشنه او را سلسبیل گرچه سرد وخوش بود نادرخور است . ناصرخسرو.شراب از دست خوبان سلسبیل است وگ...
-
واژههای مشابه
-
چشمه ٔ سلسبیل
لغتنامه دهخدا
چشمه ٔ سلسبیل . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ س َ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام جویی در بهشت . (آنندراج ).آب سلسبیل . || در اصطلاح لوطیان مقعد را گویند. (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
سلسبیلی
لغتنامه دهخدا
سلسبیلی . [ س َ س َ ] (ص نسبی ) انتسابی است به سلسبیل که نام بعضی ازخواجه های دارالخلافه ٔ بغداد بود. (الانساب سمعانی ).
-
کافور
لغتنامه دهخدا
کافور. (اِخ ) نام چشمه ای است در بهشت . (منتهی الارب ) (غیاث ) (ترجمان علامه ) (مهذب الاسماء) : ما مست شراب ناب عشقیم نه تشنه ٔ سلسبیل و کافور.سعدی .
-
هفت چشمه ٔ بهشت
لغتنامه دهخدا
هفت چشمه ٔ بهشت . [ هََ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ب ِ هَِ ] (اِخ ) کوثر. کافور. میم . سلسبیل . تسنیم . مَعین . زنجبیل . (آنندراج ).
-
شش حرفی
لغتنامه دهخدا
شش حرفی . [ ش َ / ش ِ ح َ ] (ص نسبی ) هر کلمه که دارای شش حرف بود. (ناظم الاطباء). در اصطلاح علم صرف عربی کلمه ای که دارای شش حرف باشد، خواه فعل باشد و خواه اسم . فعل مانند: استنصر، که سه حرف (ن ، ص ، ر) اصلی می باشند. و اسم مانند: سلسبیل و زنجبیل .
-
نادرخور
لغتنامه دهخدا
نادرخور. [ دَ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) ناسزاوار. ناشایست . که درخور و سزاوار نیست : از بهر پایندگی این در نفس ها و دوری آن از محال ها و نادرخورها. (کشف المحجوب سجستانی ). || ناپسند. نامطبوع : ور نباشد تشنه او را سلسبیل گرچه سرد و خوش بود نادرخور است...
-
چارجوی بهشتی
لغتنامه دهخدا
چارجوی بهشتی . [ ی ِ ب ِ هَِ ] (اِ مرکب ) چهار نهر، یکی از آب دوم از شیر، سوم از خمر، چهارم از عسل . (آنندراج ). || کنایه از سیحون و جیحون و نیل و فرات .(آنندراج ). || کوثر و سلسبیل و تسنیم و طهور در بهشت . (اقبالنامه چ وحید ص 250) : ز دوزخ مشو تشنه ...
-
شیشه گری
لغتنامه دهخدا
شیشه گری . [ شی ش َ / ش ِ گ َ ] (حامص مرکب ) حرفه و شغل شیشه گر. شیشه تراشی . شیشه سازی . بلورسازی . (یادداشت مؤلف ) : رودیست که کوثرش عدیل است آبش سلسال و سلسبیل است گه سیمگری نماید آبش گه شیشه گری کند حبابش . خاقانی .|| (اِ مرکب ) جای ساختن شیشه ....
-
چشمه ٔ انگمار
لغتنامه دهخدا
چشمه ٔ انگمار. [ چ َ م َ ی ِ اَ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «چشمه ای است در تنگه و دره ٔ انگمار که در سه ربع فرسخی لاسم از خاک طبرستان واقع است . آب این چشمه بخوبی معروف است و میرزا رضاقلی نوایی در توصیف آب آن چشمه گوید:سلسبیل است انگمار و جنة...
-
سبیل کردن
لغتنامه دهخدا
سبیل کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برایگان دراختیار همه گذاشتن . مباح ساختن بر همه : خرکیمخت گاه کرده سبیل بر گروگان شب رود در باب . سوزنی .به که خربندگیت رای کندسر خود را سبیل پای کند. نظامی .چنین یاد دارم که سقای نیل نکرد آب بر مصر سالی سبیل . س...
-
تسنیم
لغتنامه دهخدا
تسنیم . [ ت َ ] (اِخ ) چشمه ای است در بهشت . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از زمخشری ). آبی است در بهشت که بالای غرفه ها روان است ، یا چشمه ای است که بالای اهل جنت برآمده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). چشمه ای است در بهشت که آب آن از بلندی...
-
تب زده
لغتنامه دهخدا
تب زده . [ ت َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ج ، تب زدگان . تب دار. (آنندراج ). کسی که مبتلا به تب باشد. (ناظم الاطباء). نزیف . موعوک . مورود. (منتهی الارب ) : شفای تب زدگان بود شربتش گوئی که بود شربتش از سلسبیل و از تسنیم . سوزنی .سیزده روز مه چارده شب ...