کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلجوق شاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سلجوق شاه
لغتنامه دهخدا
سلجوق شاه . [ س َ ] (اِخ ) ابن سلغربن سعد.هشتمین از اتابکان فارس سلغریان جلوس 660 هَ .ق . وفات 662 هَ .ق . است . (فرهنگ فارسی معین ) : دفتر ز شعر گفته بشوی و دگر مگوی الا دعای دولت سلجوق شاه را. سعدی .بدور دولت سلجوقشاه سلغرشاه خدایگان معظم اتابک اعظ...
-
جستوجو در متن
-
قسیم امیرالمؤمنین
لغتنامه دهخدا
قسیم امیرالمؤمنین . [ ق َ اَ رُل ْ م ُءْ م ِ ] (اِخ ) ابوالمظفر قلادون الصالحی . ملک مصر است . || برکیارق بن سلطان ملکشاه . رجوع به برکیارق شود. || طغرل بن ارسلان شاه بن طغرل بن محمد طبربن ملکشاه . رجوع به طغرل بن ارسلان شود. || لقب ارسلان شاه بن طغ...
-
طغان شاه
لغتنامه دهخدا
طغان شاه . [ طُ ] (اِخ ) ابن الب ارسلان محمدبن جغری بیک بن میکائیل . لقب وی شمس الدوله و کنیتش ابوالفوارس است . به روزگار الب ارسلان حکومت خراسان داشت ، و مستقر وی هرات بود. ازرقی از مداحان اوست ، و او غیر از طغانشاه بن مؤید آی ابه است که پس از سلطا...
-
اغلوطه
لغتنامه دهخدا
اغلوطه . [ اُ طَ ] (ع اِ) سخن غلط. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سخنی که در آن غلط باشد. (از اقرب الموارد). || کلام که بدان کسی را بغلط اندازند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنچه مردم را در غلط افکند. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). چیزی یا سخنی که به...
-
سابق الدین
لغتنامه دهخدا
سابق الدین . [ ب ِ قُدْ دی ] (اِخ ) (امیر سپهسالار ... علی سهل ) از ارکان دولت سلجوقیان کرمان (آل قارود) و در اواخر قرن ششم کوتوال قلعه ٔ بم و مردی داهی و شجاع و کاردان و مدبر و از برکشیدگان بهرام شاه بن طغرل شاه (565 - 570 هَ . ق .) بود. بعد از مرگ ...
-
گفته
لغتنامه دهخدا
گفته . [ گ ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف ، اِ) قول . سخن . آنچه بر زبان رفته است . آنچه گفته شده : بس که بر گفته پشیمان بوده ام بس که بر ناگفته شادان بوده ام . رودکی .... و در عبادت و رضای حق تقصیر نکرده ام . حق تعالی آگاه است بر گفته و کرده ٔ من ، پس مادر را ...
-
ارسلانشاه
لغتنامه دهخدا
ارسلانشاه . [ اَ س َ ] (اِخ ) ابن طغرل بن محمدبن ملکشاه ، مکنی به ابوالمظفر و ملقب به قسیم امیرالمؤمنین و رکن الدین . (راحةالصدور). یا معزالدنیا و الدین . (مجمل التواریخ و القصص ). و جلال الدوله . (لباب الالباب ). هشتمین از سلاجقه ٔ عراق و کردستان (...
-
اتسز
لغتنامه دهخدا
اتسز. [ اَ س ِ ] (اِخ ) قطب الدین . رجوع به اتسز خوارزمشاه شود. مؤلف حبیب السیر آرد: اتسزبن قطب الدین محمد. ملک اتسز پادشاهی بود فاضل و خوش طبع و بوفور علم و دانش سرآمد افاضل سلاطین بوده و چون او نیز مانند پدر و بلکه بیشتر در ذمه ٔ سلطان سنجر حقوق خ...
-
ازرقی
لغتنامه دهخدا
ازرقی . [ اَ رَ ] (اِخ ) هروی ابوبکر زین الدین بن اسماعیل الورّاق الازرقی الهروی . پدر وی اسماعیل ورّاق معاصر فردوسی بود و فردوسی هنگام فرار از سلطان محمود غزنوی چون بهرات رسیدبخانه ٔ او نزول کرد و مدت ششماه در منزل او متواری بود. از بعض ابیات او معل...
-
غزنویان
لغتنامه دهخدا
غزنویان . [ غ َ ن َ ] (اِخ ) سلاطین غزنوی . حکومت غزنویان به دو دوره تقسیم میشود:دوره ٔ اول حکومت غزنویان : در اواخر عهد سامانیان بر اثر تسلط غلامان ترک نژاد در دستگاه دولتی و بروز اختلاف در میان امرا و وزرا و صغر سن شاهان و ضعف و عدم تدبیر آنان و فش...
-
سلجوقیان
لغتنامه دهخدا
سلجوقیان . [ س َ ] (اِخ ) سلاجقه . خاندانی ترک که از 429 هَ .ق . تا 700 هَ .ق . در آسیای غربی سلطنت کردند ظهور این خاندان در تاریخ اسلام از وقایع بزرگ و بمنزله ٔ شروع دوره ٔ جدیدی است . مقارن ابتدای استیلای این قوم خلافت دچار ضعف شده بود و هیچیک از س...
-
نازیدن
لغتنامه دهخدا
نازیدن . [ دَ ] (مص ) ناز کردن و استغنائی نمودن . (آنندراج ). تدلل . دلربائی : مر مرا شرم گرفت از تو و نازیدن تومر ترا ای دل و جان شرم همی ناید ازین ؟ فرخی .بنازید اگرتان نوازد به مهربترسید چون چین درآرد به چهر. اسدی . || خرامیدن . به ناز و نخوت خرام...
-
نظام الملک طوسی
لغتنامه دهخدا
نظام الملک طوسی . [ ن ِ مُل ْ م ُ ک ِ ] (اِخ ) (خواجه ...) حسن بن ابوالحسن علی بن اسحاق بن عباس طوسی ، مکنی به ابوعلی ، و ملقب به سیدالوزراء و قوام الدین و رضی امیرالمؤمنین و مشهور به خواجه نظام الملک طوسی دانشمند و نویسنده ٔ قرن پنجم و وزیر نامدار ...
-
جبلی
لغتنامه دهخدا
جبلی . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) امام ، بدیعالزمان ، سید عبدالواسعبن عبدالجامعبن عمربن ربیع غرجستانی جبلی .از شعراء کرام و ادیبان والامقام روزگار غزنویه و آل سلجوق است . وی از خاندانی علوی بود و در غرجستان ولادت یافت و به همین سبب به جبلی تخلص مینمود. عوفی ...